تمام فراز و نشیب دوران
زندگی، سه مرحله است: «کودکی، جوانی، پیری». جوانی منزل قدرت و قوت است که
دو طرف آن را ضعف و ناتوانی احاطه کرده است؛ بنابراین، بهار عمر، جوانی
است. هر فردی در پیمودن راه زندگی و طی کردن پستیها و بلندیهای آن، مانند
کوهنوردی است که یک روز دامنه فراز را میپیماید تا خود را به مرتفعترین
قله کوه برساند و روز دیگر از دامنه نشیب عبور میکند تا به آخرین نقطه
نزولی برسد.
هنگام پیمودن دامنه فراز، هر روز که بر وی میگذرد،
چشماندازش وسیعتر می شود و نقاط تماشایی را بیشتر میبیند. وقتی به قله
کوه قدم میگذارد، به همهجا تسلط مییابد و عالیترین مناظر را مشاهده
میکند؛ برعکس، هنگام پیمودن راه نشیب، هر روز که بر او میگذرد،
چشماندازش محدودتر میشود و نقاط تماشایی، یکی پس از دیگری پنهان
میگردد.
ایام جوانی، رسیدن به مرتفعترین و عالیترین منازل زندگی است.
از دیدگاه جوان، مناظر زیبا و چشماندازهای مطبوع و دلانگیز بسیار است.
روح جوانان، لبریز از آمال و آرزو و سرشار از عشق و امید است. ایام جوانی،
دوران درخشندگی و فروغ زندگی، دوران سرور و شادمانی، ایام قوت و قدرت، زمان
نشاط و امید و دوران کار، کوشش، شور و هیجان است. مقام معظم رهبری
میفرماید:
وقتی با جوانان هستم و در محیط جوان قرار دارم، احساس من
مثل احساس کسی است که در هوای صبحگاه تنفس میکند؛ احساس تازگی و طراوت
میکنم.
بیشک، جوانان از مهمترین سرمایه های یک جامعه به شمار
میآیند؛ چون فطرت و طبیعت پاک جوانان همواره با هیجان و پویایی همراه است و
طلایهدار کاروان خیر، نیکی و سعادت میباشد.
در تمام جوامع بشری،
جوانان سمبل نشاط و بالندگی هستند و تاثیر جوانان در هر جامعه با تحولات
عظیم اجتماعی و فرهنگی رابطه مستقیم دارد؛ از این رو جوانان پیوسته مورد
عنایت ویژه فرستادگان الهی و مصلحان بودهاند. پیشرفت و تعالی هر جامعه در
گرو پیشرفت جوانان آن است. نیروی خستگی ناپذیر و فطرت حقیقت پذیر جوانان،
تا زمانی که از مسیر الهی خارج نشده، تضمین کننده سعادت و هدایت جامعه است.
جوانان،
بازوی قدرتمند دفاع و سازندگی هر جامعه و تاثیرگذارترین افراد در تحولات
جامعهاند؛ پس باید تلاش کنیم این نیرو و استعداد عظیم و ارزشمند در مسیر
سعادت و بالندگی به کار گرفته شود.
در قرآن و روایات، از این مقطع زیبای
زندگی،با عنوان «احسن تقویم» یاد شده است و در روایتی این کلام خداوند
متعال ?لقدْ خلقْنا الْانسان فی احْسن تقْویم را به دروان جوانی تفسیر
فرمودهاند.
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) درباره این ایام سفارش خاصی به ابوذر داشته است. آن حضرت میفرماید:
ای ابوذر! جوانیات را قبل از پیری غنیمت دان.
جوانی،
یکی از نعمتهای بسیار مهم الهی است؛ زمان توشهگیری برای آینده و عصر
سرنوشت است؛ پس باید قبل از فرارسیدن خزان عمر و از دست دادن بهار زندگانی،
از فرصت جوانی بهره برد.
در روایات، این دوران را زمینهای برای آینده و سرنوشت بیان فرمودهاند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) میفرماید:
قدر جوانی را قبل از فرارسیدن پیری بدان.
به
فرموده پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، با این وجود که در آینده از همه
عمر سوال و جواب میشود، از «جوانی» به طور ویژه سوال و باز خواست میشود:
انسان
در روز قیامت، قدم از قدم برنمیدارد، مگر اینکه درباره چهار چیز از او
سوال میشود: از عمرش که در کجا صرف کرده و از جوانیاش که به چه کاری
مشغول بوده و از ثروتش که از چه راهی به دست آورده و از دوستی
اهلبیت(علیهمالسلام) که چه انجام داده است.
مقام معظم رهبری در تعبیر بسیاری زیبایی میفرماید:
جوانی
در انسان، عبارت از دوران خاصی از عمر است که در آن دوران، انسان به
شکفتگی و بالفعل شدن بسیاری از استعدادهای خود میرسد؛ یعنی دوران بروز
استعدادها و دوران اوج زیباییها و جوشش استعدادها و تواناییهایی است که
در انسان هست.
اگر کسی عمرش را در راه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه
الشریف) صرف کند، برای این سوالات بهترین پاسخ را دارد؛ پس چه بهتر که از
بهار عمر برای خدمت به ولیالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره
جست و این ایام را غنیمت شمرد. حضرت امامخمینی? در وصیتنامهای اخلاقی
خطاب به فرزندش میگوید:
عزیزم! از جوانی به اندازهای که باقی است،
استفاده کن که در پیری همه چیز از دست میرود؛ حتی توجه به آخرت و خدای
متعال. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و
اصلاح در زمان پیری میدهد، تا جوانی با غفلت از دست برود، و به پیران وعده
طول عمر میدهد، تا لحظه آخر با وعدههای پوچ، انسان را از ذکر خدا و
اخلاص برای او باز دارد، تا مرگ برسد و در آن حال، ایمان را ـ اگر تا آن
وقت نگرفته باشد ـ میگیرد. پس در جوانی که قدرت بیشتری داری، به مجاهدت
برخیز و از غیر دوست ـ جل و علا ـ بگریز و پیوند خود را هر چه بیشتر ـ اگر
پیوندی داری ـ محکمتر کن و اگر خدای نخواسته نداری، تحصیل کن و در تقویتش
همت گمار که هیچ موجودی جز او ـ جل و علا ـ سزاوار پیوند نیست. و پیوند با
اولیای او، اگر برای پیوند به او نباشد، حیله شیطانی است که از هر طریق، سد
راه حق کند.
نگارنده با تقدیم این اثر به ساحت نورانی حضرت مهدی
موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه جوانان و مهدیباوران، توفیقات
وافر برای همه عزیزان را از خداوند متعال خواستار است.
در پایان، از
تلاش همه عزیزان که در تهیه و تدوین این اثر ما را یاری کردند، به خصوص
فاضل ارجمند، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا فوادیان تشکر و قدردانی می
کنم.
امیدوارم خداوند متعال به همه تلاشگران عرصه مهدویت و شما
خوانندگان، لطف و عنایت خاص مرحمت فرماید. در پایان خواهشمندم ما را از
نظرات و پیشنهادات خود بهرهمند فرمایید.
اللهم عجل لولیک الفرج
و من الله التوفیق
سیزده رجب 1428 مطابق با 6/5/1386
حوزه علمیه قم
محمدرضا نصوری
قرآن کلام خداوند است که
دستورات الهی در آن نهفته است و انسان میتواند به وسیله انس با قرآن
بهرههای زیادی ببرد؛ به خصوص جوانان هرچه به قرآن نزدیک شوند، صفا و
معنویت خاصی در آنها جلوهگر خواهد شد و به همان نسبت از انحرافات و فساد
اخلاقی به دور خواهند بود. امام سجاد(علیهالسلام) میفرماید:
اگر تمام اهل مشرق و مغرب از دنیا برود، هرگز از تنهایی وحشت نمیکنم، هنگامی که قرآن همراه من باشد.
لذا
جوان باید طبق رهنمودهای معصومان(علیهمالسلام) به قرآن اهمیت بیشتری دهد و
برای خود برنامه ریزی کند تا هرچه بهتر از این کتاب الهی بهرهمند شود.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
هر
کس در حال جوانی قرآن بخواند و با ایمان هم باشد، قرآن با گوشت و خونش
بیامیزد و خدای بلندمرتبه او را با فرشتگان پیغام برنده و نیک رفتارش رفیق
کند و قرآن برای او در روز قیامت پرده و مانعی از آتش باشد... .
آخرین
کتاب آسمانی که در برگیرنده همه مسایل است، درباره جوان و سیمای او و
ویژگیها و مصادیقی از جوانان موفق در طول تاریخ، مطالبی بیان کرده که به
برخی از آنان اشاره میشود:
1. جوان بتشکن
حضرت
ابراهیم(علیهالسلام) یکی از چهرههای قرآن است که مبارزات و مناظرههای
دوره های جوانی او در آخرین کتاب آسمانی جلوههای ویژهای دارد. او با
جرات، صراحت و صلابت، همراه منطق، استدلال و قدرت، انسانهای زمان خود را
به یکتاپرستی دعوت نموده و بتهای بیفایده را با تبرش شکست و نابود کرد و
تلی از چوب و سنگ به وجود آورد.
مردم از همدیگر میپرسیدند: «چه کسی
چنین کاری را انجام داده است؟» عدهای گفتند: «ما شنیدهایم جوانی بتها را
به زشتی یاد میکند و به او ابراهیم میگویند».
بتشکن جوان و قهرمان
توحید، با اتهام توهین به خدایان به دربار نمرود احضار میشود و آن جا با
شور جوانی، با استدلالهای محکم، نمرود را مقلوب میسازد. این مبارزه حضرت
ابراهیم(علیهالسلام) با شرک و بتپرستی در جوانی، برای همه جوانان الگوی
مناسبی در برابر زشتیهای جامعه میباشد.
2. جوان صبور
حضرت
اسماعیل(علیهالسلام) وقتی به حد رشد رسید، پدر بزرگوارش به او گفت: «من در
خواب دیدهام تو را سر میبرم. نظرت در این باره چیست؟»
اسماعیل جوان
نیز جانانه و سربلند جواب داد: «ای پدر! آنچه خداوند متعال به تو امر کرده
است، انجام بده؛ به خواست خداوند، من را از بردباران خواهی یافت».
این
فداکاری و جانبازی حضرت اسماعیل(علیهالسلام) هر ساله روز عید قربان در
خاطرهها و جانها زنده میشود. آمادگی حضرت اسماعیل(علیهالسلام) در مذبح
توحید برای اجرای فرمان الهی، الگویی برای همه جوانان در تسلیم و صبر است.
3. جوان پاکدامن
حضرت
یوسف(علیهالسلام) که برابر خواهشهای نفسانی زلیخا حاضر به معصیت نشد ،
بیگناه به زندان افتاد. در زندان، با تعبیر خواب دو جوان، سیمای نیکوکاری،
علم، اندیشه و فراست این جوان پاکدامن بر دیگران آشکار شد. نفس ستیزی
حضرت یوسف(علیهالسلام) در هنگام مهیا بودن شرایط گناه، الگویی برای همه
جوانان میباشد.
4. جوان پاکسرشت
حضرت یحیی(علیهالسلام) در زمان
پسرخالهاش، حضرت عیسی(علیهالسلام) هنگامی که عیسی(علیهالسلام) هنوز میان
مردم زندگی میکرد و به آسمان صعود نکرده بود، برابر پادشاه خطاکار و
معصیتطلب زمانش ایستاد، و این امر، موجب شهادتش گردید. حضرت
یحیی(علیهالسلام) در مبارزه با ظلم زمان و همراه نشدن با آن، الگویی برای
همه جوانان است.
5. جوان غیور
حضرت موسی(علیهالسلام) با تمام تدابیر
امنیتی و سختگیریهای فرعون، پا به عرصه وجود گذاشت و دربار فرعون، محل
رشد و نمو او شد. آن حضرت، در جوانی به حمایت بنیاسراییل پرداخت؛ از این
رو مجبور شد برای حفظ جانش وطنش را ترک کند. او صحرای سینا را پشت سر گذاشت
و با زحمات طاقتفرسا خود را به «مدین» شهر شعیب پیامبر رساند. غیرت این
جوان سبب شد به دختران شعیب کمک کند. او مانند دیگران، به جامعه خود
بیتفاوت نبود.
6. جوان شجاع
حضرت داوود(علیهالسلام) جوانی است که
در مقابله سپاه طالوت با لشکر باطل جالوت، پهلوان لشکر کفر (جالوت) را نقش
بر زمین ساخت. خداوند متعال هم مقام نبوت، حکمت و سلطنت را به او بخشید. وی
با به کار بستن قدرت و قوت جوانی برای مبارزه با طاغوت، الگویی برای همه
جوانان است.
7. جوان پندپذیر
فرزند لقمان، جوانی است که پای سخنان
پدر مینشیند. لقمان حکیم، آنقدر سخنانش مهم است که خداوند متعال برخی از
آنان را در قرآن کریم برای ما به یادگار نهاده است و یک سوره قرآن کریم نیز
به نام او است. اما نکته مهم این است که فرزند جوانش مورد خطاب قرار گرفته
و این سخنان برای همه جوانان در همه ایام آموزنده است.
8. جوان مومن
در
زمان دقیانوس، هفت جوان از خانوادههای محترم به خداوند متعال ایمان
آوردند. آنها برای حفظ ایمان و جان خود به ترک وطن مجبور شده و به غار
پناه بردند. چون خسته بودند، همگی خوابیدند و این استراحت، 309 سال به طول
انجامید. مبارزه این جوانان با کفر و هجرت برای حفظ ایمان خود، الگویی برای
همه جوانان است.
شایان ذکر است که در قرآن کریم، درباره جوان و روحیه
جوان تعبیرات «شاب» «فتی »و «فتیه» را به کار برده است که معادل فارسی آن
«جوانمردی» است؛ از این رو اگر اصحاب کهف به لحاظ سن هم جوان نبودند؛ ولی
از قلب جوان و روحیه جوانمردی که از حالات جوانان است بهره کامل داشتند.
نمونه تاریخی آن، عمرو بن حمق خزاعی است. وی در دوران جوانی، به پیامبر آب
آشامیدنی داد. پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بعد از آشامیدن آب در حق
او چنین دعا کرد: «خدایا او را از جوانی بهرهمند ساز!». در اثر این دعا،
او تا سن هشتاد سالگی روحیه جوانی داشت و در صحنههای نبرد در رکاب
امیرمومنان(علیهالسلام) مانند سایر جوانان میدرخشید.
به فریادم رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
نزد
اکثر انسانها، جوانی مرحلهای خاص از سن و سال است؛ اما جوانی به روح بشر
مربوط است. شخصی که از لحاظ جسمی پیر است، میتواند از نظر روحی جوان
باشد.
در همه انقلابها و نهضتها
جوانان جایگاه ویژهای دارند و ارتباطی دو سویه بین قیامها و جوانان
برقرار است؛ یعنی هم رهبران قیامها مشتاقند اطرافیان و پیروان جوان داشته
باشند و هم جوانان خواستار قیام و انقلابند. بنا به فرمایش مقام معظم
رهبری:
جوان در هر جامعه و کشوری، محور حرکت است. اگر حرکت انقلابی و
قیام سیاسی باشند، جوانان جلوتر از دیگران در صحنهاند. اگر حرکت سازندگی
یا حرکت فرهنگی باشد، باز جوانان جلوتر از دیگرانند و دست آنها کارآمدتر
از دست دیگران است. حتی در حرکت انبیای الهی هم ـ از جمله حرکت صدر اسلامـ
محور حرکت و مرکز تلاش و تحرک، جوانان بودند.
از این رو ردپای جوانان
در شکلگیری همه جریانات دیده میشود. بیشک در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عجل
الله تعالی فرجه الشریف) هم نقش جوانان بسیار پررنگ است؛ همان طوری که در
ادوار انبیا و اوصیای گذشته این نقش قابل دقت و بررسی است و تاریخ شاهد و
گواه مناسبی بر این حقیقت است؛ از این رو، دو جریان مهم تاریخ اسلام «بعثت و
عاشورا» را که زمینهساز و مقدمه ظهور آخرین حجت الهی است، از این زاویه
بررسی میکنیم.
الف. عصر بعثت
در طول تاریخ جوانان، لبیک گوی دعوتها
و بهترین یاران و انصار بودهاند. با سرزدن سپیده اسلام نیز طیف گستردهای
از جوانان پرشور، گرداگرد شمع وجود پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) حلقه
زدند. این استقبال در کلام آخرین فرستاده برحق این گونه منعکس شده است:
خداوند مرا به پیامبری برانگیخت، پس جوانان با من هم پیمان شدند و یاری ام کردند؛ ولی بزرگسالان با من مخالفت کردند.
سپس پیامبر اعظم(علیهالسلام) این آیه شریف را قرایت فرمود:
?فطال علیْهمْ الْامد فقستْ قلوبهمْ?
عمرشان طولانی گشت در نتیجه قلبهایشان قساوت یافت.
گسترش
روز افزون جمعیت جوان به اطراف پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) سبب
اختلافات شدیدی در خانوادهها بین جوانان و سالمندان شد. جوانان با الهام
از فطرت پاک خود، آنچنان شیفته آموزههای زیبای پیامبر اعظم(صلی الله علیه
و آله وسلم) شدند که ابوجهل ضمن سخنرانی آتشین خود، مسلمان شدن جوانان را
فساد و گمراهی دانست و تعالیم رسول خدا را سبب انحراف و فساد جوانان خواند.
«مصعب»، فرستاده پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در مدینه با استقبال
خوب جوانان روبه رو شد و آنان دعوت او را پذیرفتند.
آن روی دیگر سکه
یعنی استفاده از نیروی جوان برای پیشبرد اهداف رسالت نیز سیره پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) بوده است. جوانان لایق، بسیار مورد توجه
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بودند و آن حضرت در کارهای حساس و خطیر
از جوانان بهره میبرد، تا جایی که مورد اعتراض برخی از افراد قرار گرفت؛
از این رو به آنان فرمود:
کسی به سبب جوانی و کمسالی با او(عتاب بن اسید) مخالفت نکند؛ چرا که بزرگ، برتر نیست بلکه برتر، بزرگ است.
عصر
بعثت که عصر شکوفایی فضیلتها است، زمان رویکرد جدید به جوانان نیز
میباشد. جوان، مظهر طراوت و کوشش و آیت پیروزی است. نور توانایی در پیشانی
او میدرخشد و در تمام عرصهها حضوری کارآمد دارد. پیامبر اعظم(صلی الله
علیه و آله وسلم) بسیار به جوانان اهمیت میداد، از نیروی آنان بهره میجست
و با آنان مشورت میکرد.
در سال سوم هجرت که قریش با سه هزار مرد جنگی
به سمت مدینه رهسپار بود. اصحاب و بزرگان معتقد بودند باید درون شهر منتظر
آنان بود؛ ولی جوانان معتقد بودند باید در خارج شهر با آنان جنگید؛ پس با
این رای مخالفت کردند و گفتند: «ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)! ما
را برسر دشمن ببر، تا گمان نکنند ترسیدهایم و از ناتوانی و زبونی در شهر
ماندهایم».
در نتیجه اصرار جوانان، رسول خدا(صلی الله علیه و آله
وسلم) نظر آنان را مقدم داشت و تصمیم گرفتند در خارج از شهر به جنگ آنها
بروند. این، جلوهای از توجه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به نظر و
روحیه جوانان است. آن حضرت، حتی از قدرت و قوت جوانان برای تبلیغ اسلام نیز
استفاده میکرد.
مصعب بن عمیر دلهای جوانان را به سوی اسلام جذب کرد.
معاذ بن جبل از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) مامور تعلیم قرآن و
بیان احکام در شهر مکه شد. عمرو بن حزم به نجران اعزام شد، تا اسلام را
انتشار دهد. همه این موارد، گویای این واقعیت است که پیامبر(صلی الله علیه و
آله وسلم) به رشد و تربیت نیروی جوان بسیار اهتمام داشت. سپردن فرماندهی
سپاه برای رشد آنان و شکستن نظامهای جاهلی، نمونهای از این مساله است.
جلالالدین
رومی، اعتراض جمعی از یاران رسول خدا به سپردن فرماندهی لشکر به جوانی از
طایفه هزیل و پاسخ آن حضرت را به شکلی مبسوط به نظم آورده است که گزیدهای
از آن تقدیم میشود:
گفت نه نه یا رسول الله مکن
سرور لشکر مگر شیخ کهن یا رسول الله جوان ارشیرزاد
غیر مرد پیر سرلشکر مباد هم تو گفتی و گفت تو گوا
پیر باید، پیر باید پیشوا
یا رسول الله درین لشکر نگر
هست چندین پیر از وی پیشتر گفت پیغمبر که ای ظاهر نگر
تو مبین او را جوان و بیهنر ای بسا ریش سیاه و مرد پیر
ای بسا ریش سپید و دل چو قیر عقل او را آزمودم بارها
کرد پیری آن جوان در کارها پیر، پیر عقل باشد ای پسر
نه سپیدی موی اندر ریش و سر ما که باطن بین جمله کشوریم
دل
ببینیم و به ظاهر ننگریم سپردن علم و بیرق سپاه به جوانان، جلوهای دیگر
از این مساله است. انتخاب جوانان برای ماموریتهای ویژه مانند ابلاغ احکام،
سورهها و نامهها، قضاوت، مدیریتهای سیاسی، از بین بردن بتها و... به
خوبی گواه تربیت نیرو و تکیه بر جوانان است.
نمونه بارز دیگر برای این
مساله فراگیری زبانهای خارجی توسط برخی جوانان به دستور پیامبر است. به
سفارش و توصیه رسول گرامی(صلی الله علیه و آله وسلم) جوان پرشور مسلمان،
زید بن ثابت، به فراگیری خط و زبان یهودیان (عبری) پرداخت، تا به خواندن
مکاتبات یهودیان شبه جزیره عربستان تسلط یابد. همچنین وی زبان سریانی را که
گویش رایج مسیحیان بود، در مدت هفده روز فراگرفت.
سیره اشرف مخلوقات،
تکیه و توجه به بهار عمر و بهترین دوره زندگانی انسان است. جوانان زیادی در
عصر نبوی درخشیدند. نمایندگان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و نامه
بران او معمولا جوانان بودند. نمونههای زیر، گویای این واقعیت است:
1. جان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
امیرالمومنین
حضرت علی(علیهالسلام) اولین مسلمان در سن 13 یا 15 سالگی و شخصیتی بود که
جان پیامبر محسوب میشد. وی بارها جان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
را در شعب ابیطالب، لیله المبیت و جنگها نجات داد؛ تا جایی که جبرییل ندا
داد: « جوانمردی غیر از علی و شمشیری جز ذوالفقار نیست.» پیامبر(صلی الله
علیه و آله وسلم) براساس لیاقتش بارها به او مسیوولیتهای سنگین و مهمی را
واگذار کرد؛ مانند قرایت و رساندن پیام سوره برایت و اعزام به یمن با وجود
افراد کهنسال و مهمتر از همه رهبری مسلمانان بعد از خودش را به او سپرد.
2. نماینده پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
جعفر
بن ابیطالب ده سال از برادر خود حضرت علی(علیهالسلام) بزرگتر بود. او
در آغاز اسلام، بیست سال سن داشت و دومین مرد مسلمان شناخته شده است. وی
دوران جوانی بسیار پاکی داشت. روزی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) از او
پرسید: «آن چهار خصلت تو که موجب خشنودی خداوند شده است، چیست؟» جعفر گفت:
«یا رسولالله! اگر به این دلیل نبود که خدا به شما خبر داده است، هرگز
آنها را آشکار نمیساختم: هرگز میگساری نکردم؛ زیرا دانستم عقل را تباه
میکند. هیچگاه دورغ نگفتم؛ زیرا فهمیدم دروغ ارزش آدمی را میکاهد. ابدا
قصد زنا نکردم؛ چرا که بیم داشتم آنچه درباره دیگران روا دارم، دربارهام
انجام پذیرد. بتها را پرستش نکردم؛ زیرا موجودی بیسود و زیان است.»
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به نشانه تحسین دست برشانه جعفر زد و
فرمود: «به راستی سزاوار است خداوند به تو دو بال ارزانی دارد، تا با
فرشتگان در بهشت پرواز کنی».
این جوان، رهبری گروهی از مسلمانان را بر
عهده داشت که به حبشه هجرت کرده بودند. اقدام وی در محفل بزرگ نجاشی و
معرفی زیبای دین اسلام و قرایت آیاتی از سوره مریم، جلوهای باشکوه از تکیه
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بر جوانان است. آن جوانمرد، پس از
بازگشت-در حالی که فرماندهی سپاه اسلام را برعهده داشت- در جنگ موته به
شهادت رسید.
3. هم سفر پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
زید بن
حارثه سومین مرد جوانی است که مسلمان شد و تنها صحابی ای است که نامش در
قرآن کریم آمده است. وی در سفر طایف همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله
وسلم) بود و برابر هجوم و سنگباران، خودش را سپر پیامبر کرد و چندین جای
بدنش جراحت برداشت. زید جوان، در بیشتر غزوات و جنگهای عصر رسول خدا(صلی
الله علیه و آله وسلم) شرکت داشت و در هشت سریه امیر لشکر بود؛ تا آن که در
سال هشتم، در نبرد موته پس از شهادت جعفر بن ابیطالب مسولیت فرماندهی را
بنا به توصیه و سفارش پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به عهده گرفت و در
نبردی سخت، پیاده جنگید و میان نیزهداران دشمن به شهادت رسید.
4. شاگرد پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
عبدالله
بن مسعود، جوان بیست ساله مکه، بیست و سومین نفری بود که به دین اسلام
گروید. شور و نشاط، جدیت و قوت ایمان وی سبب میشد همواره نزد پیامبر(صلی
الله علیه و آله وسلم) آمد و شد داشته باشد. وی حدود هفتاد سوره قرآن را از
زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) شنید و بقیه را از محضر
امیرالمومنین(علیهالسلام) فرا گرفت. وی پیرو واقعی ثقلین بود. عشق او به
قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) ستودنی است و در این زمینه الگوی مناسبی برای
نسل امروز است.
5. زایر پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
جابر بن
عبدالله انصاری یکی از جوانان تلاشگر و پرشور مدینه بود که در تمام
صحنههای حماسی، حضوری نمایان داشت. او نخستین بار در دوران نوجوانی همراه
پدر و برخی از یثربیان در سال سیزدهم بعثت در قصبه منی پیامبر را زیارت
کرد. وی در نوزده غزوه از بیست و یک غزوه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
حضوری جانانه داشت. از ویژگیهای او، عشق و ارادتش به پیامبر و
اهلبیت(علیهمالسلام) است. جابر در روز تولد امام حسین(علیهالسلام) برای
عرض تبریک به منزل حضرت زهرا(علیهماالسلام) رفت و در دستان حضرت
فاطمه(علیهماالسلام) لوح سبزی مشاهده کرد که اسامی امامان علیهم السلام بر
آن نوشته شده بود، و از آن یادداشت برداشت. وی اولین زایر قبر امام
حسین(علیهالسلام) است و سلام پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را نیز به
امام باقر(علیهالسلام) رسانده است.
6. همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
سعد
بن مالک بن سنان، معروف به ابو سعید خدری، از جوانان صدر اسلام بود که در
دانش و علم، سرآمد همسالان خود به شمار میآمد و در دوازده غزوه هم پای
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در میدانهای جنگ حضور حماسی داشت.
7. دلداده پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
معاذ
بن جبل که در سن هجده سالگی مسلمان شده بود، در نخستین نبرد (جنگ بدر) در
حالی که بیست بهار از عمرش میگذشت، شرکت کرد. او همواره در کنار پیامبر
حضوری چشمگیر داشت. معاذ در هنگام تصدی مسولیت ترویج دین در شهر مکه، حدود
بیست و شش ساله بود.
8. مبلغ پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
مصعب
بن عمیر، اولین نماینده پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به مدینه برای
تبلیغ احکام اسلام، جوان وارستهای بود که لیاقتش سبب شد پیامبر(صلی الله
علیه و آله وسلم) به او توجهای ویژه داشته باشد. وی از خانوادههای
ثروتمند و جوانی خوشسیما بود که پس از آگاهی از حضور جوانان مکه در خانه
زید بن ارقم، آنجا آمد و اسلام را اختیار کرد. والدین او از این کارش
بسیار ناراحت شدند و او را در خانه زندانی کردند؛ ولی او از دینش دست
برنداشت. وی اولین کسی بود که در مدینه نماز جمعه برپا کرد و عاقبت در جنگ
احد به فیض شهادت رسید.
9. فرماندار پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
عتاب
بن اسید، جوان بیست و یک سالهای است که پس از فتح مکه به عنوان امیر از
سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) برگزیده شد. وی اولین امیری بود که
نماز جماعت را در مکه برگزار کرد.
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) پس از صدور فرمان حکومت مکه برای عتاب، درباره اهمیت این مسولیت خطاب به او فرمود:
ای
عتاب! میدانی تو را بر چه کسانی گماشتم؟ تو را بر مردمان شهر خدای متعال
گماشتم. اگر برای آنان بهتر از تو سراغ داشتم، او را بر ایشان میگماشتم.
روشن
است که انتخاب یک جوان به فرمانداری مکه بسیار حساس بوده و از سویی موجب
ناراحتی و رنجش آنان میشد؛ از اینرو آن حضرت برای پیشگیری از اعتراض آنان
در نامه مفصلی خطاب به مردم مکه نوشت:
کسی در نافرمانی از او به کمی سنش استدلال نکند؛ زیرا مسنتر، شایستهتر نیست؛ بلکه شایستهتر، بزرگتر است.
وی
تا آخر عمر نیز فرماندار مکه بود و رفتار شایسته او برگ زرینی بر افتخارات
جوانانی است که به نحو احسن از مسولیتها پیروز و سربلند بیرون میآیند.
10. فرمانده پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
اسامه
بن زید جوان هجده سالهای است که از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله
وسلم)به فرمانده نظامی لشکر اسلام انتخاب و معرفی شد. حتی پیامبر(صلی الله
علیه و آله وسلم) مخالفان از فرمان او را لعن و نفرین کرد. انتخاب او در
روزهای آخر عمر شریف پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و با حضور بسیاری از
اصحاب بزرگ، حکایت از این دارد که جوانان از بهترین نیروهایی هستند که در
شرایط مهم سیاسی و بحرانها قابل تکیه و اعتماد هستند؛ به همین دلیل
هیچگاه به سبب کم بودن سن افراد، بهانهجویی در مسولیت آنان روا نیست.
شایسته سالاری، از دستورات اسلام است.
11. مرید پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
حنظله،
فرزند ابوعامر، جوانی از قبیله خزرج بود که در شب پیش از جنگ احد با دختر
عبدالله بن ابی سلول ازدواج کرد. او از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
برای ماندن در شهر و رفتن نزد همسرش اجازه خواست. پیک وحی با آیهای برای
اجازه دادن نازل شد؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نیز اجازه داد. صبح
زود حنظله برای اینکه فرصت جهاد را از دست ندهد، با حالت جنابت در نبرد
حاضر شد و هنگامی که قصد کشتن ابوسفیان را داشت، یکی از مشرکان به سویش آمد
و او را با نیزه به شهادت رساند. بعد از جنگ، بدن او را شسته دیده او علت
را جویا شدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «دیدم فرشتگان ،
میان زمین و آسمان، حنظله را با آب باران در برگهایی از طلا غسل
میدادند».
بدین سبب وی «غسیل الملایکه» یعنی غسل داده شده توسط فرشتگان نام گرفت.
12. یار پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
عمار
بن یاسر که مادرش سمیه، نخستین زن شهید در راه خدا بود، از جوانان پیشتاز
در ایمان و هجرت است. در آغازین روزهای جلوه اسلام، همراه پدر و مادرش
شکنجههای مشرکان را تحمل کرد و بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
همراه حضرت علی(علیهالسلام) بود و در جنگ صفین شهد شهادت نوشید. بدینسان،
پیشگویی شگفتانگیز پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به واقعیت پیوست که
فرموده بود: «تو را گروه متجاوز میکشند».
همچنین شهادتش، گواهی بر حقانیت امیرمومنان(علیهالسلام) و ستمگری معاویه شد.
بنابراین
تکیه بر جوانان سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) است و جانشینان
برحق پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نیز همین روش را داشتند. ما برای
رعایت اختصار، این مساله را فقط در رخداد مهم عاشورا که زمینهساز ظهور
است، بررسی میکنیم.
ب. واقعه عاشورا
حماسهسازی جوانان در حساسترین
واقعه جهان که در سال 61 ق به وقوع پیوسته ، بسیار واضح و روشن است. بیشتر
قهرمانان کربلا را جوانان تشکیل دادهاند. جوانان شهید بنیهاشم در کربلا
که شش نفرشان از فرزندان امیرالمومین(علیهالسلام) و بقیه فرزندان امام حسن
مجتبی(علیهالسلام)، امام حسین(علیهالسلام)، حضرت زینب (علیهاالسلام) و
عقیل بودند، نقش ویژهای در خلق این حماسه داشتند.
1. عباس بن علی(علیهالسلام)
در فضیلت حضرت عباس(علیهالسلام) همین بس که امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
عمویم
عباس، دارای بصیرتی نافذ و ایمانی محکم و پایدار بود و در رکاب امام
حسین(علیهالسلام) جهاد نمود و نیکو مبارزه کرد، تا به شهادت نایل آمد.
امام سجاد(علیهالسلام) در فضل حضرت ابوالفضل میفرماید:
خدا
عمویم عباس را رحمت کند! او خود را فدای برادرش حسین(علیهالسلام) کرد؛ تا
اینکه هر دو دست او قطع شد و خداوند به او همانند جعفر طیار، دو بال عطا
فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز کند. برای عباس در بهشت درجهای است که
تمام شهدا در قیامت به آن درجه غبطه میخورند.
ابن فندق میگوید:
ابوالفضل عباس هنگام شهادت 34 سال داشت. او جوانی بسیار رشید و پرچمدار
لشکر امام حسین(علیهالسلام) بود. در شهادت او امام حسین(علیهالسلام)
فرمود:
برادر! با رفتنت کمر من شکست و صبرم تمام شد.
2. علی بن الحسین(علیهالسلام)
حضرت
علی اکبر(علیهالسلام) در اوایل خلافت عثمان متولد شد. او از جد بزرگوارش
حضرت علی(علیهالسلام) روایت نقل کرده است. مادر آن حضرت، لیلا بوده است.
در روز عاشورا هنگامی که از پدرش اذن جنگ طلبید، امام(علیهالسلام) پس از
اجازه ، نگاهی محبتآمیز به او کرد و سر خود را پایین افکند و اشک در چشمان
مبارکش حلقه زد. آنگاه آن حضرت دست به آسمان بلند کرد و فرمود:
خدایا! گواه باش جوانی را برای جنگ به میدان فرستادم که از نظر خلق و خوی و سخن گفتن، شبیهترین فرد به رسول تو بود.
مورخان
درباره سن مبارک علی اکبر(علیهالسلام) نظرات مختلفی دارند. عدهای مانند
شیخ مفید ، خوارزمی، طبرسی ، شیخ صدوق و قاضی نعمان مصری میگویند: سن
مبارک او هنگام شهادت، هجده سال بود. عدهای دیگر سن او را موقع شهادت 29
سال میدانند (مانند بلاذری و فخر رازی ). در هر صورت، حضرت علی
اکبر(علیهالسلام) جوانی بسیار خوش سیما و با ملاحت بود که افتخار شهادت در
رکاب پدر نصیبش شد.
3. ابراهیم بن علی
محدث قمی، ابن شهرآشوب و
ابوالفرج اصفهانی نام وی را در ردیف شهدای کربلا ذکر کردهاند. ابن فندق
بیهقی نیز وی را از شهدای کربلا میداند و میگوید: «ابراهیم هنگام شهادت
بیست سال داشت».
4. جعفر بن علی
پدرش امیرمومنان حضرت علی(علیهالسلام) و مادرش فاطمه امالبنین است. ابنشهرآشوب میگوید:
جعفر، بعد از بردارش عثمان وارد میدان شد و این اشعار را خواند:
انی انا جعفر ذوالمعال
ابن علی الخیر ذوالنوال ذاک الوصی ذوالسنا والوالی
حسبی
بعمی جعفر والخال احمی حسینا ذا الندی المفضال من جعفر صاحب مراتب هستم و
فرزند علی، صاحب کرم، که او وصی پیامبر و دارای مرتبهای بلند است. عمویم
جعفر مراکافی است. حسین را حمایت میکنم که صاحب فضل و کرم است.
ابوالفرج اصفهانی مینویسد: «جعفر هنگام شهادت نوزده سال داشت.»
5. عبدالله بن علی
شیخ مفید? مینویسد:
هنگامی
که پرچمدار کربلا حضرت ابوالفضل(علیهالسلام) به کشتههای فراوان خودشان
نگریست، به برادران مادری خود (عبدالله، جعفر و عثمان) گفت: «به پیش ای
فرزندان مادر!» عبدالله وارد میدان نبرد شد و پس از جنگ شدید و نمایانی با
هانی بن ثبیت به شهادت رسید.
ابوالفرج اصفهانی میگوید:
عبدالله هنگام شهادت 25 ساله بود و فرزند نداشت.
6. عثمان بن علی(علیهالسلام)
مرحوم
سماوی میگوید: عثمان دو سال بعد از برادرش عبدالله به دنیا آمد و مادرش
فاطمه امالبنین است. او چهار سال با پدرش و پانزده سال با برادرش بود.
ابوالفرج اصفهانی میگوید:
خولی بن یزید اصبحی، تیری به طرف عثمان پرتاب کرد و وی را به شهادت رساند و سر وی را قطع کرد. عمر مبارک او هنگام شهادت 21 سال بود.
7. عبدالله بن مسلم بن عقیل
بدون
تردید، آل عقیل در روز عاشورا نقش بسیاری ایفا کردند و بالاترین خسارتها
را بر پیکر پوسیده بنیامیه وارد ساختند. مشهور است که در کربلا، نه تن از
آل عقیل از جمله عبدالله بن مسلم به شهادت رسیدند. مادر عبدالله، رقیه،
دختر حضرت علی(علیهالسلام) بود. ابن فندق عمر شریف او را هنگام شهادت 26
سال ذکر کرده است.
8. عبدالله بن عقیل
ابوالفرج اصفهانی مادر وی را
ام ولد میداند. روز عاشورا در رکاب امام حسین(علیهالسلام) روانه میدان شد
و جنگید و عاقبت به دست شخصی به نام عثمان بن خالد و مردی از قبیله همدان
شهید شد. ابن فندق سن عبدالله را هنگام شهادت 33 سال ذکر کرده است.
9. عبدالله محسن بن عقیل
ابوالفرج
اصفهانی مادر وی را ام ولد ذکر میکند. او روز عاشورا شربت شهادت نوشید.
قاتلان وی عثمان جهنی و بسر حمدانی بودند. ابن فندق عمر او را در موقع
شهادت 35 سال ذکر کرده است.
10. جعفر بن عقیل بن ابیطالب
ابوالفرج
اصفهانی مادر وی را ام الثغر دختر عامر از قبیله کلاب میداند و بنا به قول
دیگری مادر وی خوصا، دختر ثغریه است. ابن فندق سن او را هنگام شهادت 32
سال میداند.
11. ابوبکر بن علی
نام وی، محمد اصغر یا عبدالله است و
مادر وی، لیلا دختر مسعود بن خالد بن مالک است. روز عاشورا، نبرد
جانانهای کرد و عاقبت به دست مردی از قبیله همدان شربت شهادت نوشید. سن او
موقع شهادت بنا به نقل فندق 25 سال بود.
12. محمد بن ابی سعید بن عقیل
مادر وی ام ولد بوده است. بیهقی سن محمد را هنگام شهادت 27 سال ذکر کرده است.
13. عمرو بن جناده
او
فرزند جناده ابن حارث است که بعد از شهادت پدرش در رکاب امام
حسین(علیهالسلام) به شهادت رسید. سن او هنگام شهادت، یازده سال بوده است.
14. محمد بن مسلم بن عقیل
در روز عاشورا همراه بنیهاشم و فرزندان ابوطالب، وارد میدان شد و در سن 27 سالگی شربت شهادت نوشید.
ج. عصر ظهور
ویژگیهای
جوان آن قدر مهم و باارزش است که در تشکیل حکومت جهانی امام مهدی(عجل الله
تعالی فرجه الشریف) وجود یاران جوان چشمگیر و نمایان است. امیرالمومنین
حضرت علی(علیهالسلام) در این باره میفرماید:
یاران مهدی(عجل الله
تعالی فرجه الشریف) جوانند و پیر در آنها نیست، مگر به قدر سرمه چشم یا به
اندازه نمک در زاد و توشه سفر؛ و نمک، کمترین وسیله سفر است.
در این
حدیث، تعداد یاران غیر جوان امام، به مقدار سرمه در چشم و نمک در وسایل سفر
بیان شده است. بسیار روشن است که این تعبیر کنایی، اشاره مستقیم به کثرت
یاران جوان در حکومت جهانی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
در روایت دیگری صادق آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) این شکوه و زیبایی را این گونه بیان میفرماید:
جوانان
شیعه، بر پشتبامهای خانههای خویش استراحت میکنند که ناگهان به ندای
صاحب خود، در یک شب، بدون وعده قبلی، پاسخ میدهند و صبح را در مکه حضور
دارند.
در روایات دیگری این اجتماع بینظیر و باشکوه جوانان به اجتماع
پاره ابرهای پاییزی تشبیه شده است که گویا کنایه از سرعت اجتماع جوانان
باشد.
چرا جوان؟
با توجه به خصلت، مرام و شخصیت جوانان در عصر ظهور،
اکثر یاران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از این گروه سنی هستند.
برخی از این ویژگیها که سبب حضور عارفانه و عاشقانه جوانان میباشد، بدین
شرح است:
1. صفای باطن
نداشتن لجاجت، همراه فطرت پاک از خصوصیات منحصر به فرد جوانان است.
جوان،
به سبب داشتن فطرت پاک، همواره با پویایی و هیجان به دنبال سعادت و گذشت
از رسوم و عقاید تقلیدی است. اگر چه برخی در تعیین مصداق خیر و نیکی و
یافتن راه، دچار سردرگمی و اسیر و گرفتار چاه میشوند، خود این حرکت و تلاش
و نداشتن توقف و سکون، ناشی از روحیه حقیقتطلبی جوانان است. مقام معظم
رهبری در این باره میفرماید:
طبیعت جوان، میل به معنویت و میل به صفا
است... طبیعت جوان، پاکی و میل به پاکی، محبت و میل به محبت، معنویت و میل
به معنویت، روشنبینی و میل به روشنبینان است. طبیعت جوان مقابله با
زورگوییها است. شما در هیچ جای دنیا سراغ ندارید که نهضتی از طرف جوانان
به نفع دخالت بیگانگان درست شده است. همیشه در هر کجای دنیا که نهضت جوان،
درست شده، علیه دخالت بیگانگان بوده است.
لذا در همه دورانها شاهد
حضور جوانان هستیم. این مساله در انقلاب اسلامی ایران نیز از همین حقیقت
سرچشمه گرفته است. مقام معظم رهبری، میفرماید:
در پیروزی انقلاب
اسلامی، جوانان و نوجوانان ما نقش اساسی و تعیین کننده ای داشتند و محصلین
مدارس در جمع انبوه ملت ما و در راهپیماییهای چند میلیونی و حوادث خونین
انقلاب حضور فعال خود را به اثبات رسانده، نسل نو ما رسالت خود را چه در
دوران انقلاب و چه در حوادث دشوار پس از آن به انجام رسانده و آن روزی که
دشمنان انقلاب و منافقین در سراسر کشور دست به آشوب و فتنهانگیزی زدند و
همچنین در دورانی که جنگ از سوی دشمن متجاوز با حمایتهای قدرتهای بزرگ
بینالمللی به ما تحمیل شد، باز نقش جوانان در دفاع از آرمانهای انقلاب یک
نقش درخشان و برجسته بود.
یکی از مهمترین عوامل موفقیت پیامبران- با
وجود بسیاری از محرومیتها - پرداختن به نیازهای فطری انسانها بوده است.
وجود این ویژگی در اسلام، به صورت کاملتر و جدیتر، سبب شد در زمان کوتاهی
جوانان مهاجر و انصار که از فطرت پاکتر و آگاهتری برخوردار بودند، از
اولین گروندگان به اسلام باشد. جوانان صدر اسلام، نه برای هواهای نفسانی و
نه مادیات و نیازهای جسمانی، بلکه خسته از محیط آلوده و تشنه معرفت در پی
پاسخ به نیاز فطرت بودند. حتی برای برخی از آنان، پذیرش اسلام همراه بسیاری
از محدودیتها، سختیها، فشارها، تهدیدها و کنار گذاشتن منزلتهای ظاهری،
تجملات و ثروت بود؛ ولی حاضر شدند همه این مسایل را با دل و جان قبول کنند.
جوانان، از نظر پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) گوی سبقت را در
پذیرش اسلام ربودند و در این خصوص بر پیران فضیلت یافتند. روایت شده است
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
به شما درباره جوانان به خیر و
نیکی سفارش میکنم؛ چرا که آنان از نظر قلبی، پاکتر و مهربانترند.
خداوند مرا بشارتدهنده به رحمت و بیمدهنده از عذاب خویش فرستاد. جوانان
با من همراه و همسوگند شدند و پیران با من به مخالفت برخاستند.
سپس پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) این آیه شریف را قرایت فرمود:
?فطال علیْهمْ الْامد فقستْ قلوبهمْ?
عمرشان طولانی گشت؛ در نتیجه قلبهایشان قساوت یافت.
این
گروه، به طور طبیعی کمتر از بزرگترها در تاریکیهای روحی و قساوت قلب
غرق شدهاند و غالبا دارای صفای باطن، قلبی پاک، فکری جوان و دلی روشن
میباشند. به همین دلیل زودتر و بیشتر از بزرگترها به سوی حق و فضیلت رو
میآورند و ندای امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را لبیک میگویند.
هنگام
ظهور آخرین حجت الهی، جوانان گروه گروه عاشقانه و عارفانه گرداگرد امام
زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اظهار ارادت میکنند؛ زیرا قلب آنها
خالی از هر شایبه است. تمایلات و آرزوهای رنگارنگ همچنین عقاید، افکار و
باورهای درهم تنیده بزرگسالان، مانند قفلهای سنگین و محکم مانع از حرکت
سریع به سوی امام میشود. قبل از آن که آنها از سر عقاید خود برخاسته و
قدمی پیش نهند، جوان فرسنگها راه پیموده است.
براساس روایت نورانی، آخرین پیامآور الهی(صلی الله علیه و آله وسلم) میفرماید:
هر فرزندی براساس فطرت خداشناسی به دنیا میآید؛ تا اینکه والدین او، وی را به یهودیت یا مسیحیت در میآورند.
این
فطرت در عصر جوانی هنوز به حق و فضیلت تمایل شدید دارد؛ فضیلتخواهی در
وجود او موج میزند و همه فکر و دلش آسوده و فارغ از به گرفتاریها و زرق و
برق دنیا است؛ از این رو به راحتی به ندای عدالت، لبیک میگوید. قبل از
آنکه دیگران قلب خود را پاک و جایی برای تابیدن نور کلام امام مهدی(عجل
الله تعالی فرجه الشریف) در صفحه وجودشان مهیا کنند، جوانان همه پیام نور
را جذب و در صدد انعکاس آن هستند. بیجهت نیست که قلب جوان در میان همه
قلبها، ارزش توجه بیشتری دارد. امام علی(علیهالسلام) دل جوان را اینگونه
تشبیه میفرماید: «قلب جوان مانند زمین خالی از کشت است که هر چه در آن
بکاری، قبول میکند».
مقام معظم رهبری نیز میفرماید:
دلهای
جوانان نورانی است و فطرتهای آنان، سالم و دست نخورده است. آلودگی آنان به
زخارف و آلودگیهای دنیا، به بندهای گرانی که پول دوستی و مال دوستی و جاه
طلبی و قدرت طلبی و این چیزها بر پای انسان میزند، برای آنها خیلی کمتر
است؛ لذا تحول اخلاقی در جوانان آسانتر است.
در جای دیگر میفرماید:
جوان،
آسان پذیر و زودپذیر است؛ چون دل او نورانی است. هنوز آلودگی در دلهای
جوانان به قدر افرادی از قبیل بنده که سنی از آنها گذشته است، نیست و
سختپذیر نشدهاند. نورانی هستند؛ میتوانند به راحتی حقیقت را درک کنند و
بیایند و آن را بشنوند و بپذیرند.
و در دیدار با جمعی از دانشجویان میفرماید:
جوآنها
در هر برهه ای از تاریخ کشورها و ملتها یکی از مهمترین مراکز سعادت یک
ملت میتوانند باشند. علت هم این است که جوان، برخوردار از طهارت فکری و
پاک و ناآلوده است. جوان، مهبط لطف پروردگار است و در بسیاری از موارد، دل
او محل جلوه عنایات ویژه الهی است. این را باید جوآنها قدر بدانند. صفایی
که روح انسان میتواند به دست آورد و با آن از لایههای مادیت و
گرفتاریهای مادی و آلودگیها و پلیدیها عبور بکند و دامن خود را پاک نگه
دارد، در جوآنها بیش از همه انسانها است.
با بالا رفتن سن، استعداد
قلب نیز کم میشود. قابلیت، انعطاف و اثرپذیری آن کاهش می یابد. بروز
مرارتها، ظهور سختیها، آشکار شدن ناملایمات و چشیدن همه آن ها، قلب را
سخت و سنگین میکند. مواجه شدن با کژیها، برخورد با بدیها، دیدن ظلمها
و... تاثیرات فراوان و سهم بسزایی در آلوده شدن و به انحراف کشیدن انسانها
دارد.
رقت قلب، صفای باطن و دل مهربان موجب سرعت در کارهای خیر میشود.
وقتی از یک جوان و یک پیر، همزمان درخواستی شود، سرعت تصمیمگیری و اقدام
عملی جوان خیلی بیشتر است. شاید برخیها به نحوه عملکرد غیرجوان مهر دقت و
سنجیدگی زنند؛ ولی حقیقت چیز دیگری است.
از امام صادق(علیهالسلام)
پرسیدند: «چرا وقتی فرزندان حضرت یعقوب(علیهالسلام) از پدرشان طلب عفو و
بخشش کردند، او گفت: «در آینده برای شما طلب بخشش میکنم»؛ ولی حضرت
یوسف(علیهالسلام) برابر این خواسته برادران، بلافاصله آنها را بخشید؟»
امام(علیهالسلام) جواب فرمودند:
«زیرا قلب جوان نرمتر از قلب پیر است».
این
ویژگی منشا بسیاری از فضایل است. صفا و صمیمیت، عشق و محبت و... میوههای
این خصوصیت است؛ بنابراین هر جایی که این ارزش و بها عرضه شود، قلب جوان،
فروشنده و خریدار آن است؛ زیرا او دارای این ویژگیها و طالب این خصوصیات
است. چرا جوانان همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) شدند؟ زیرا پیام
این رسول از جنسی بود که هماهنگ با فطرت آنان بود. چرا جوانان همراه آخرین
جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نیز میشوند؟ زیرا جنس سخن و حرکت
او با فطرت و روحیات جوانان هماهنگ است. جوانان، گمشده خود را در لا به
لای پیام او مییابند. قلب، جان، ذهن، عاطفه و احساسات جوانان در حکومت
جهانی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاسخ حقیقی و مطلوب مییابند.
تامین
کننده تمام نیازهای جوانان جهان، دولت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه
الشریف) است؛ زیرا جوانان از ظلم، نادرستی و بداخلاقی دیگران رنج میبرند و
بر انحراف و ناپاکی مردم افسوس میخورند و آرزو دارند سجایای انسان و
فضایل اخلاقی بر سراسر جهان حاکم باشد و تمام عالم به راستی و درستی قدم
بردارند.
موریس دبس، استاد دانشگاه استراسبورگ میگوید:
در حدود 17ـ
15 سالگی، جوانان به ندای تقدس یا شجاعت به لرزه در میآیند؛ آرزومند
میشوند جهان را از نو تشکیل دهند، بدی را محو و نابود سازند و عدالت مطلق
را حکمفرما نمایند... .
مقام معظم رهبری در این باره میفرماید:
جوان،
طبیعتش ظلم ستیزی و مقابله با قلدری است. جوان، طبیعتش این است که وقتی
ببیند دولتی در صحنه بین الملل، در عرصه عالم وجود دارد که اساس موجودیتش
عبارت است از ظلم ـ نظام و حکومت صهیونیستی اساسش ظلم است دیگر ـ با آن
مخالف خواهد بود... طبیعت جوان، این است. جوان با ظلم مخالف است. جوان با
زورگویی، با قلدری و با ناحق طلبی های زورگویانه، مخالف است.
دقت ساده و
اجمالی در وضعیت کشور ما گویای این حقیقت است که اگر حکومت دینی در جهت
هدف اصلی خود یعنی رفع ظلم و اجرای عدالت و اصلاح اجتماعی و برقراری اخلاق و
تصحیح روابط فردی و اجتماعی گام بردارد، جوانان را شیفته خود میسازد به
صورتی که برای رفع ظلم حاضر به هر گونه تلاشی هستند. حتی جان خود را برای
اعتلای عقاید مذهبی فدا میکنند. تجربه اجتماعی ایران گرایش جوانان به مذهب
تایید این مساله در روانشناسی بلوغ است که جوانان نوعی فلسفه زندگی را
برای خود ضروری میدانند و میخواهند پاسخ روشنی درباره جهان و وجود خود
بیابند. ضمنا نوعی اعتراض به همه مسلکها و مرام هایی است که نه تنها گرهی
از کار آنان نگشادهاند بلکه آنان از زمینه تاریخی و فرهنگ خویش هم بیگانه
ساختهاند. عطش جوانان به مذهب در صورتی سیراب میشود که در جهت درست هدایت
شود و صداقت و خلوص در همه امور را مشاهده کنند. جوانان، تمام مسایل را
زیر ذره بین انتقاد و موشکافی قرار میدهند و در اصول و بنیانهای اعتقادی
هیچ گونه تسامح و سهل انگاری را روا نمیدارند و اگر با تناقض و تخالفی در
گفتار و عمل مذهبی روبه رو شوند، به دو صورت واکنش نشان میدهند: یکی
اینکه در اعتقاد خود سست میشوند؛ این در صورتی است که زمینه اعتقادی
محکمی نداشته باشند و دیگر اینکه صدای خود را به اعتراض بلند میکنند و
طالب جریان یافتن اصول و روشهای مذهبی در کلیه شوون و امور میشوند.
مقام معظم رهبری درباره نقش جوانان در پیروزی انقلاب میفرماید:
نقش
کارساز و انکار ناپذیر جوانان و دانشآموزان کشور در پیروزی انقلاب اسلامی
و سپس مقاومت آگاهانه در جهت حفظ دستاوردهای گرانبهای انقلاب، بر کسی
پوشیده نیست. این نقش عظیم- به خصوص پس از تجاوز رژیم عراق و شروع جنگ
تحمیلی- روز به روز آشکارتر گردید و آنان که با دلیری و سربلندی، انقلاب
اسلامی را به پیروزی رسانده بودند، در صحنههای دفاع از حریم وطن و دفع
تجاوز دشمن و صیانت از انقلاب اسلامی نیز با قهرمانی مقاومت کردندو
حماسهها آفریدند.
حضور دانشآموزان جوان که امید انقلاب اسلامیاند هم
در صحنه نبرد با دشمن بوده و هست. آنان در همان حال که در مرزهای کشور با
دشمن خارجی میجنگیدند، در محیط مدرسه نیز با عوامل ضد انقلاب سرگرم نبرد
بودند. هوشیاری این جوانان حق طلب و خداجو، در همه صحنهها، نقشه دشمنان
اسلام و انقلاب را خنثی کرده است و به حول و قوه الهی از این پس نیز خنثی
خواهند کرد.
بنابراین، جوانان براساس فطرت پاک انسانی، به ندای حق و
فضایل اخلاقی گرایش دارند و خواستار جهانی هستند که حق و فضیلت انسانی در
آن حاکم باشد. جوانان تا زمانی که روح پاکشان به گناهان آلوده نشده است،
همواره در پی رسیدن به فضایل انسانیاند.
جوانان، شیفته ارزش های فرهنگی
اعم از سیاسی، اجتماعی و دینی هستند. همین امر، باعث اختلاف آنان با
بزرگسالان میشود. آنچه که اصطلاحا تضاد بین نسلها یا شکاف بین نسلها
مینامند، بیانگر تفاوت سیستم ارزشی جوانان با بزرگسالانی است که به آداب و
رسوم گذشته پایبند هستند و هیچ تغییری را نمیپذیرند و به شدت با آن
مقابله میکنند.
مطالعه اسپندلر درباره ارزشها نشان داد در جامعه، دو
دسته ارزش جریان دارد: یکی ارزشهای سنتی و دیگری ارزشهای پیش بینی نشده.
ارزشهای سنتی، به وسیله فرهنگ یک جامعه منتقل میشود و ارزشهای پیش بینی
نشده، قبلا وجود نداشته و مقتضیات زمان، آنها را برای فرد، جالب و دارای
کشش نموده است. جوانان، معمولا به سمت ارزشهای پیش بینی نشده گرایش دارند و
همین امر باعث برخورد آنان با بزرگسالان و والدین می شود که نماینده
ارزشهای سنتی هستند و در برخی موارد به مشاجره میانجامد. برای جوانان
امروزی، شناخت مسایل اجتماعی و تشریک مساعی در حل آنها ارزشمند است.
جوانان میخواهند بیش از گذشته در زندگی اجتماعی سهمی داشته باشند. فساد،
تباهی، بی رحمی، محرومیت و مسایلی از این قبیل، نوجوانان را به خشم میآورد
و به اصلاح اجتماعی رو میآورند. جوانان میبینند و نمیتوانند آن را تحمل
کنند. اعتراضات جوانان به انواع حکومتهای دیکتاتوری و مبارزه آنان برای
آزادی و نیز ایستادگی آنان برابر تبعیض نژادی و مقابله با گسترش سلاحهای
هستهای و تهاجم فرهنگی، نمونههایی از عدم تسلیم جوانان برابر ارزشهای
بزرگسالان است.
ابوجعفر احول که از یاران امام صادق(علیهالسلام) و
مبلغان دین بود، به حضور امام(علیهالسلام) مشرف شد. امام از او پرسید:
«مردم بصره در امر دین و اهلبیت(علیهمالسلام) چگونهاند؟» عرض کرد:
«تعداد کمی تمایل نشان دادهاند». امام(علیهالسلام) فرمود:
به جوانان رو کن؛ زیرا آنها به سوی هر خیر و نیکی، بیشتر سرعت میگیرند.
بر
اثر همین غریزه الهی است که پیش از اسلام در محیط آلوده و آکنده از فساد و
تباهی مکه، عدهای پیمان «حلف الفضول» را بنا نهادند و در طول تاریخ
جلوههای ویژه حقطلبی، فضیلتخواهی و دینگرایی را به منصه ظهور گذاشتند.
هر گاه جوانان در خلا اعتقادی و فقر دینی واقع شدهاند، به صورت وسیعی به
دین گرایش یافتهاند؛ که از نمونههای کهن آن، گروندگان به حضرت
موسی(علیهالسلام) و حضرت عیسی(علیهالسلام) است. قرآن در این باره
میفرماید:
?فما آمن لموسی الا ذریه منْ قوْمه علی خوْف منْ فرْعوْن وملیهمْ انْ یفْتنهمْ?؛
در
آغاز هیچ کس به موسی ایمان نیاورد، مگر گروهی از فرزندان قوم او؛ در حالی
که از فرعون و اطرافیان او میترسیدند مبادا آنان را شکنجه دهند.
نکته
جالب این آیه شریفه این است که با وجود ترس از فرعون و عواقب قبول دین،
جوانان و فرزندان از پیشگامان قبول دین بودند. اغلب روانشناسان معتقدند
انسانها در دوران جوانی به شدت به مذهب و دین گرایش دارند.
«تمایل
فطری جوانان به مذهب آنقدر شدید است که همه روانشناسان میگویند: بین
بحران تکلیف و جهشهای مذهبی، ارتباط غیرقابل انکاری وجود دارد.
مقام معظم رهبری در این باره میفرماید:
عمق بخشیدن به ایمان و دست یافتن به معرفت دینی و مجاهدت برای حفظ طهارت و صفای دل نیز در جوانی از همیشه مفیدتر است.
2. زیباگرایی
خداوند
متعال زیبا است و زیبایی را دوست دارد. یکی از ویژگیهای خاص جوانان بر
اساس فطرتشان، زیباشناسی و زیباطلبی است. برخی روانشناسان معتقدند جوانان
پیشگامان زیبایی بوده و ارزشهای زیباشناختی را در مرحله اول اهمیت قرار
میدهند. اسلام به این روحیه جوانی توجه تام دارد و برای حفظ و تقویت آن،
دستوراتی در این زمینه بیان کرده است؛ مسایلی از قبیل حفظ ظاهر، آراستن آن و
بهداشت، از موارد با اهمیت اسلامی است.
روزی حضرت علی(علیهالسلام) از
بازار، دو پیراهن خرید. پیراهن بهتر و باارزشتر را به غلامش، قنبر داد.
قنبر گفت: «این پیراهن برای شما سزاوارتر است»؛ ولی امام(علیهالسلام) به
او فرمود:
تو جوانی و دارای حس زیبایی و من از خدا حیا میکنم که در این باره بر تو برتری جویم.
امام صادق(علیهالسلام) برای حفظ زیبایی جوانان میفرماید:
تراشیدن موی سر برای جوان نقص و برای پیر وقار و شخصیت است.
البته
زیبایی، منحصر در ظاهر نیست و جوانان، عاشق زیباییهای باطنی نیز هستند.
فردی که ظاهری زیبا اما باطنی زشت و پلید داشته باشد، اگر در ابتدا مورد
توجه قرار گیرد، خیلی زود مورد تنفر واقع میشود. برخی افراد، از زیبایی
صورت بهرهای ندارند؛ اما به سبب سیرت زیبا، همیشه مورد توجه هستند. تامین
این نیاز در دوران حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نحو
شایسته و تمام محقق میگردد؛ زیرا دولت او دولت زیباییها است. وقتی جوانان
میبینند دولت زیباییها در حال شکل گرفتن است، جانانه به سوی آن
میشتابند.
3. شجاعت و شهامت
قدرت و قوت جوانی بر هیچ کس پوشیده و
مخفی نیست. توام شدن این نیرو با هیجانطلبی و نشاط، باعث ایجاد نیروی
خارقالعادهای میشود که تمام تحولات در همه ادوار تاریخی از آن تاثیر
ژرفی پذیرفته است.
آقای خادمی کوشا مینویسد:
انقلابهای فرهنگی و
سیاسی، دایما و غالبا با پشتوانه جوانان به وقوع پیوسته و اساسا پیشرفت و
تعالی هر جامعه، در گرو پیشرفت جوانان آن بوده است. به همین سبب نیروی
خستگیناپذیر و فطرت حقیقتپذیر جوانان تا زمانی که با دخالت اهریمنان و
بیگانگان آلوده نشده، تضمینکننده سعادت و هدایت جامعه در سایه عزت و
سرافرازی است. نمونه بسیار روشن در عصر حاضر، انقلاب اسلامی ایران است که
کوشش عمومی جوانان در تمام نقاط کشور، در سایه وحدت و رهبری دینی و ولایت
فقیه، توانست قدرتمندترین نیروی مخالف را سرنگون کند. جوانان در ایران،
بزرگترین حماسه تاریخی را آفریدند و در دوران بحرانی جنگ تحمیلی نیز
زیباترین صحنههای ایثار و فداکاری و شجاعت را به وجود آوردند.
این
ویژگی مهم و موثر سبب شده است تمام جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی، انقلابها و
نهضتهای خیر و شر، پیوسته این مساله را رصد کرده و دنبال جذب این کانون
انرژی و تحولساز باشند. اهلبیت(علیهمالسلام) برای هدایت این ارزش، سخنان
ارزشمندی بیان داشتهاند. صادق آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) از
جوانان میخواهد ارزش این مهم را دریافته و تقوای الهی را در نظر گیرند و
از همراهی و تقویت گروههای ناحق بپرهیزند.
ای جوانان! از خدا بترسید و پیرو پیشروان دروغین نباشید. آنها را رها کنید، تا آنها نیز پیرو باشند.
امام
صادق(علیهالسلام) از جوانان میخواهد ارزش روحیات و خصوصیات خود را
بدانند و نگذارند جریانهای باطل، از آن، سوءاستفاده کنند و قدرت آنها را
بازوی اجرایی اهداف و مقاصد شومشان کنند.
به همین دلیل، اکثر یاران امام
مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جوان هستند؛ زیرا حکومت جهانی امام
عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهان چنین نیروی عظیم و با ارزشی است.
از سوی دیگر، جوانان میدانند نهضت و انقلاب جهانی حضرت صاحبالامر(عجل
الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها از این قوا سوء استفاده نمیکند، بلکه از
آن، در جهت گسترش عدل و داد بهره میگیرد و حتی این قدرت و نیرو را رشد و
جهت میدهد.
4. انقلاب درونی و هیجان
در دوران جوانی، روح و جسم جوان
در پی تحولاتی عمیق و گسترده به طور چشمگیری دگرگون میشود و روحیات
پیچیده انسانی به طور همهجانبه و با شتابی بیسابقه، خود را بروز میدهند.
گویی در بنای عظیم انسان، انفجاری فراگیر تمام ابعاد حیاتی او را در هم
فرو میریزد و با دمیدن روح تازهای در کالبدش، همه نیروها را شتابان و
پرهیجان تعالی میبخشد. روانشناسان این دوره را با تعابیر مختلفی توصیف
کردهاند؛ از جمله:
1. ژان ژاک روسو: تولد دوباره.
2. استانلی هال: دوران طوفان، فشار و جهش.
3. موریس دبس: دوره انقلاب، سرکشی و نوآوری .
این
انقلاب درونی، هیجان، فشار و جهش را هیچ حکومتی جز حکومت جهانی امام
مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمیتواند پاسخگو باشد. بیشتر حکومتها
باعث ازدیاد هیجان یا سرکوب روحیه جوانی هستند؛ اما دوران ظهور و پس از آن،
زمان رشد و تعالی روحیهها و تکامل عقل، اخلاق و آرزوها است. عصر ظهور،
تنها عرصه بروز و ظهور و پاسخگویی به امیال واقعی و نیازهای انسان است؛ از
این رو جوانان با شوق و شور به سوی آن حضرت میشتابند و گرداگردش حلقه
میزنند و پیامش را به گوش جان میشنوند.
5. نوگرایی
یکی از صفات بارز جوانان، تجددطلبی و نوگرایی است. آنان با تمام وجود خواستار مط
یکی از امتیازات منحصر به
فرد شیعه، داشتن رهبران فکری جوان است. هیچ جریان فکری و نهضت علمی، فرهنگی
و راهبری در طول حیات انسان، مانند جریان و نهضت شیعه رهبرانش جوان نبوده و
نیستند. میانگین سن آغاز امامت در امامان (علیهمالسلام) 25 سال است. سن
امامان(علیهمالسلام) در زمان رسیدن به مقام امامت بدین شرح است:
1. امیرالمومنین، حضرت علی(علیهالسلام)32 سال
2. امام حسن مجتبی(علیهالسلام)37 سال
3. امام حسین(علیهالسلام)48 سال
4. امام سجاد(علیهالسلام)23 سال
5. امام محمد باقر(علیهالسلام)38 سال
6. امام جعفر صادق(علیهالسلام)31 سال
7. امام موسی کاظم(علیهالسلام)20 سال
8. امام رضا(علیهالسلام)35 سال
9. امام جواد(علیهالسلام)8 سال
10. امام هادی(علیهالسلام)8 سال
11. امام حسن عسکری(علیهالسلام)22 سال
12. امام مهدی(علیهالسلام)5 سال
شیعه با این پیشینه، چشم به دولتی دوخته است که یارانش جوان هستند.
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
دولت
امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) زیباییهای فراوان و جلوههای
بیبدیلی دارد که تا کنون هیچ مشابهی ـ با تمام خصوصیات ـ برای آن دیده
نشده است. رهبر جوان، یاران جوان و رجعت جوانان، تنها از مولفههای حکومت
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
رهبر جوان
در روز ظهور و قیام جهانی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ظاهر امام با توجه به سن واقعی امام، بسیار جوان میباشد.
اباصلت هروی از امام رضا(علیهالسلام) می پرسد: «علامت قایم شما وقتی که ظهور میکند چیست؟»
امام میفرماید:
علامت
وی این است که از لحاظ سن، پیر است؛ ولی برابر دیدگان مردم، جوان ؛ به
طوری که بیننده گمان میکند او چهل ساله یا کمتر است. نشانه او این است که
با گذشت روزها و شبها، پیر نمیشود؛ تا زمان رحلتش فرا رسد.
ریان بن صلت هم از امام رضا(علیهالسلام) میپرسد: «آیا شما صاحب الامر هستید؟» امام میفرماید:
من
صاحب امر هستم؛ ولی نه آن صاحب الامر که زمین را پر از عدل و داد میکند،
چنانکه پر از ظلم شده است. چگونه با این ضعفی که در بدن من میبینی
میتوانم صاحب الامر باشم؟ صاحب الامر، کسی است که وقتی ظهور کند، به سن
پیران و به شکل و صورت جوانان است و بدنی نیرومند دارد که اگر دست مبارکش
را به طرف بزرگ ترین درخت روی زمین دراز کند، آن را از ریشه بکند؛ اگر در
میان کوهها بانگ برآورد، صخرههای آن فروریزد. عصای حضرت
موسی(علیهالسلام) و انگشتر حضرت سلیمان(علیهالسلام) با او خواهد آمد. او
چهارمین فرزند من است. خداوند متعال او را تا هنگامی که بخواهد، در پشت
پرده غیبت نگه دارد. سپس ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد کند؛ آنچنان
که پر از جور و ستم شده باشد. گویی با چشم خود میبینم در حالی که مردم به
یاس و نومیدی دچار شدهاند، ندای آسمانی را میشنوند که این ندا از مسافت
دور همچون فاصله نزدیک شنیده میشود. او برای مومنان، رحمت و برای کافران
عذاب خواهد بود.
با توجه به این روایات و احادیث دیگر که در آن، واژه
«شاب» آمده است در مییابیم که رهبر دولتی که همه انبیا و اولیا چشم انتظار
آن هستند، «جوان» است. در برخی دیگر از روایات، همراه این واژه، قیدهای
دیگری نیز آمده است:
ـ شاب حدث؛ جوانی نورس.
ـ شابا موفقا؛ جوانی کامل.
ـ شاب بعد کبر السن؛ جوان است، با اینکه سنش زیاد است.
ـ شیخ السن شاب المنظر؛ سنش زیاد و چهرهاش جوان است.
این ویژگی منحصر به فرد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روایات معصومان(علیهمالسلام) این گونه بیان شده است:
حکم
بن ابی نعیم میگوید: در مدینه خدمت امام باقر(علیهالسلام) رسیدم و گفتم:
«من میان رکن و مقام نذر کردهام، هنگامی که شما را در مدینه ملاقات کنم،
از مدینه بیرون نروم جز اینکه دانسته باشم آیا قایم آل محمد(صلی الله علیه
و آله وسلم) شما هستید یا نه؟» امام(علیهالسلام) چیزی نفرمود. حدود یک
ماه گذشت. روزی در یکی از کوچههای مدینه مرا دید و فرمود:« تو هنوز اینجا
هستی؟» گفتم: «آری؛ به شما گفتم که چه نذری دارم و شما چیزی به من
نفرمودید».
فرمود: «فردا صبح بیا منزل و پرسش خود را بپرس». فردا صبح به
خدمتش مشرف شدم؛ فرمود: «پرسش خود را بپرس. گفتم: «من میان رکن و مقام
روزه و صدقهای نذر کردم که هنگامی که شما را در مدینه ملاقات کردم، از
مدینه بیرون نروم جز اینکه دانسته باشم آیا شما «قایم آل محمد(صلی الله
علیه و آله وسلم)» هستید یا نه؟ اگر شما باشید، از شما جدا نشوم، تا در
حضورتان شمشیر بزنم و اگر شما نباشید، به دنبال کار و زندگی خود بروم».
فرمود: «ای حکم! همه ما قایم به امر خدا هستیم». گفتم: «آیا شما مهدی
هستید؟» فرمود:« همه ما به سوی خدا هدایت میکنیم».گفتم: «آیا شما صاحب
شمشیر هستید؟» فرمود:« همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیر هستیم». گفتم: «آیا
شما آن کسی هستید که دشمنان خدا را میکشد و دوستان خدا را عزت میبخشد و
دین خدا را آشکار میسازد؟» فرمود:«ای حکم! چگونه ممکن است من، او باشم؟ در
صورتی که من به 45 سالگی رسیدهام؛ ولی صاحب این امر از من به سن کودکی
نزدیکتر است و بر پشت مرکب، از من چابکتر است».
روایات فراوانی داریم
که حضرت بقیهالله ـ روحی فداه ـ هنگامی که ظاهر میشود بین سی تا چهل ساله
به نظر میرسد. البته هرگز مقصود این نیست که سن واقعی آن حضرت کمتر از
چهلو پنج باشد؛ بلکه آنچه مردم از سیمای مبارک آن حضرت تصور میکنند، جوان
با طراوت و شادابی بین سی الی چهل میباشد.
محمد بن مسلم میگوید: به
محضر امام باقر(علیهالسلام) رسیدم تا درباره قایم آل محمد(صلی الله علیه و
آله وسلم) سوال کنم. بدون اینکه از حضرت بپرسم، فرمود:
«ای محمد بن
مسلم! در قایم آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) پنج شباهت با پیامبران
وجود دارد ... اما شباهتش با حضرت یونس(علیهالسلام) غیبت او است که بعد از
پیری به صورت جوان به سوی قومش بازگشت...».
حضرت یونس(علیهالسلام) که
مدتها در دل ماهی و در قعر اقیانوسها از دیدگان امتش پنهان بود، وقتی از
شکم ماهی خارج شد، خداوند متعال در کنار ساحل بوته کدویی برای او رویاند.
وی از آن تناول کرد و بعد از نیرو گرفتن، به سوی قومش برگشت؛ در حالی که به
صورت جوانی اش بود.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
در صاحب الزمان، نشانی از حضرت یونس(علیهالسلام) است و آن اینکه بعد از غیبتش به صورت جوانی نورس ظاهر میشود.
در
روایت دیگری از امام جعفر صادق(علیهالسلام) جوان بودن امام یکی از
امتحانات بزرگ خداوند هنگام ظهور بیان شده است. آن حضرت میفرماید:
از امتحانات بزرگ الهی این است که صاحبشان به صورت جوانی ظاهر میشود، در حالی که آنها درباره وی پیری کهنسال تصور داشتند.
در روایت دیگری امام صادق(علیهالسلام) در این باره میفرماید:
آن
گاه که قایم به قیام اقدام می کند، مردم او را نمیشناسند؛ زیرا وی در
سیمای جوانی با کمال نزدشان باز میگردد و جز افراد با ایمانی که خداوند در
عالم ذر از آنها پیمان گرفته است، کسی در نزد او ثابت قدم نمیماند.
امام حسن مجتبی(علیهالسلام) نیز در این باره میفرماید:
هنگامی
که مهدی قیام کند، مردمان به انکار برمیخیزند؛ زیرا او به صورت جوان باز
میگردد؛ در حالی که آنها او را پیر فرتوت می انگارند.
و در روایت دیگری میفرماید:
هنگامی
که قایم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، در سن کهولت خواهد بود؛
ولی با سیمای جوانی و نیروی عضلانی؛ آن چنان که اگر قویترین درخت روی زمین
را با دست بکشد، از ریشه بر میکند و اگر بر کوهها بانگ بزند، سنگهایش
فرو ریزد؛ اگر دستش بندهای را نوازش کند، قلبش چون قطعه آهن محکم و استوار
میشود.
در روایت دیگری امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
در سن سی سالگی و سن کمال، در سیمای جوانی ظهور خواهد کرد.
در
این باره که امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به صورت جوان ظاهر
میشود، هیچ گونه شک و تردید نداریم و افرادی که قبول این مطلب برایشان
مشکل است، اگر به تاریخ مراجعه کنند، نمونههایی از این رویداد را
مییابند.
قدرت خداوند متعال و شگفتیهای جهان آفرینش آن قدر زیاد است
که این مساله برای افراد معمولی نیز رخ داده است. نصر بن دهمان که یکی از
سالخوردگان قبیله «غطفان» بود و عمرش از صد و نود سال میگذشت و قدش خمیده و
عقلش از دست رفته بود، بار دیگر به جوانی بازگشت و مویش سیاه شد.
ظهور
همراه با طراوت جوانی، یکی از چشمههای قدرت پروردگار است و هرکس قدرت
بیکران خداوند متعال را باور داشته باشد، در ایام ظهور در این رابطه شک و
تردید نمیکند. همه تردیدها از ضعف ایمان به قدرت پروردگار سرچشمه میگیرد.
امام حسن مجتبی(علیهالسلام) در این باره میفرماید:
نهمین
فرزند برادرم حسین(علیهالسلام)، پسر بانوی کنیزان است که خداوند، عمر او
را در دوران غیبتش طولانی کند؛ آنگاه با قدرت خود او را به صورت جوان چهل
سالهای ظاهر نماید، تا دانسته شود که خداوند بر هر چیز توانا است.
حال که دانسته شد جوانان،
نقش کلیدی در دولت جوان امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارند،
شایسته است برای ظهور، زمینهسازی کنند و مهمترین زمینهسازی هم عمل به
وظایف این دوران میباشد.
مرحوم آیت الله موسوی اصفهانی در کتاب
مکیالالمکارم با توجه به آیات و روایات، بیش از هشتاد وظیفه برای انسان
منتظر بیان کرده است. ما در این بخش، وظایف اصلی و مهم جوان منتظر را
یادآور میشویم:
1. معرفت؛ 2 محبت؛ 3. اطاعت؛ 4. فعالیت.
1. معرفت
یکی از مسایل حیاتی و اساسی انسان، شناخت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که مایه رشد و تعالی است.
گر معرفت دهندت بفروش کیمیا را
گر کیمیا دهندت، بیمعرفت گدایی
حضرت علی(علیهالسلام) درباره اصل معرفت در هر امری به کمیل میفرماید:
ای کمیل! هیچ حرکت و فعالیتی نیست، مگر اینکه در آن نیازمند شناخت و آگاهی هستی.
مهدویت نیز معرفت و شناخت میطلبد و مهمترین شناختها در این حوزه عبارت است از:
الف: شناخت امام (امام شناسی)
ب: شناخت حقوق امام (حق شناسی)
ج: شناخت آفات و خطرات (آسیبشناسی)
بنابراین لازم است این سه موضوع بررسی شود.
الف. امام شناسی
شناخت امام(علیهالسلام) دو جنبه دارد:
1. امام کیست و چه خصوصیاتی دارد؟
2. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کیست و چه ویژگیهایی دارد؟
درباره
قسمت اول، تا کنون کتابهای مناسبی نوشته شده است و بسیار مناسب است این
بحثها به طور جدی دنبال شود؛ زیرا شناخت این رتبه و جایگاه، مورد عنایت
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز میباشد.
یکی از خدمتگزاران
امام حسن عسکری(علیهالسلام) به نام ابونصر پیش از غیبت امام مهدی(عجل الله
تعالی فرجه الشریف) به حضور آن حضرت مشرف میشود. امام مهدی(عجل الله
تعالی فرجه الشریف) از او میپرسد: «آیا مرا میشناسی؟» پاسخ میدهد: «آری؛
شما سرور من و فرزند سرور من هستید.» امام میفرماید: «مقصود من چنین
شناختی نیست». ابونصر میگوید:« خودتان بفرمایید». امام میفرماید:
من، آخرین جانشین پیامبر خدا هستم و خداوند به (برکت) من بلا از خاندان و شیعیانم دور میکند.
چقدر
زیباست! امامی که هنگام غیبتش، اینقدر به ما نفع میرساند و از ما بلا
دفع میشود، وقتی که ظهور کند، چقدر به ما نفع میرساند؟!
امام زمان(عجل
الله تعالی فرجه الشریف) به سبب ویژگیهایی که دارد، سرپرست انسانها و
واسطه بین خلق و خالق است. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تداوم
امامت امامان(علیهمالسلام)، واسطه فیض الهی و مظهر رسول خدا(صلی الله علیه
و آله وسلم) است. شناخت درست امام، طریق معرفت واقعی به خدا است. امام
صادق(علیهالسلام) میفرماید:
... ما بر شما سه حق داریم: اینکه به فضل ما معرفت یابید، پیرو ما باشید و منتظر فرج ما باشید... .
امام(علیهالسلام)
شخصیت ممتازی است که به تناسب جایگاه والای پیشوایی و رهبری، دارای
ویژگیهایی است که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
علم امام
امام
که سمت پیشوایی و رهبری مردم را به عهده دارد، لازم است تمام زوایای دین
را بشناسد و به قوانین آن آگاهی کامل داشته باشد؛ با تفسیر آیات قرآن و
تطبیق آن با سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، به تبیین معارف دین
بپردازد؛ به همه سوالات و نیازهای مردم در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها
را به بهترین شیوه راهنمایی کند. بدیهی است چنین مرجع علمی میتواند مورد
اعتماد و تکیهگاه تودهها قرار گیرد. چنین احاطه علمی تنها به واسطه اتصال
به علم الهی حاصل میشود. به همین دلیل، شیعه معتقد است علم امامان و
جانشینان واقعی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) برگرفته از علم بیکران
خدایی است.
امام علی(علیهالسلام) درباره علامتهای امام برحق میفرماید:
امام، آگاهترین فرد است به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون و اوامر و نواهی او و هر آنچه مردم به آن نیازمند هستند.
عصمت امام
یکی
از صفات مهم امام و شرایط اساسی امامت، «عصمت» است و آن، ملکهای است که
بر اثر علم به حقایق امور و اعمال ارادهای قوی به وجود میآید. دارا بودن
چنین کمالی در شخص، مانع ارتکاب هر نوع گناه یا دچار شدن به هر نوع غفلت و
اشتباه از سوی او میشود. امام به سبب برخوردار بودن از چنین جایگاهی و با
استفاده از تعالیم قرآن و سنت نبوی(صلی الله علیه و آله وسلم) و بهرهگیری
از عناصر کارآمد، حکومتی اسلامی را پیریزی میکند.
آراستگی به کمالات اخلاقی
امام
که پیشوا و راهبر جامعه است، باید از همه بدیها و رذایل اخلاقی دور باشد و
در مقابل، از همه کمالات اخلاقی در عالیترین حد آن برخوردار باشد؛ زیرا
او در جایگاه انسان کامل، بهترین الگو برای پیروان خود به شمار میرود.
امام رضا(علیهالسلام) فرمود:
برای امام(علیهالسلام) نشانههایی است: او داناترین،... پرهیزگارترین، بردبارترین، شجاعترین، سخاوتمندترین و عابدترین مردم است.
به
علاوه او در مقام جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، در پی تعلیم و
تربیت انسانها است؛ بنابراین خود باید پیش از همگان و بیش از آنان، به
اخلاق الهی آراسته باشد.
امام علی(علیهالسلام) میفرماید:
کسی که به
امر خدا خود را امام مردم قرار داده است، بر او است که پیش از تعلیم
دیگران به تعلیم خود همت گمارد و باید دیگران را به وسیله رفتار خود تربیت
کند، پیش از آنکه با گفتار تربیت کند.
نصب امام از سوی خدا
از
دیدگاه شیعه، تعیین امام و جانشین پیامبر تنها به دستور خدا و انتخاب او
صورت میگیرد و پس از آن، پیامبر، امام را معرفی میکند؛ بنابراین هیچ فرد
یا گروهی حق دخالت در این امر را ندارند. برای درک ضرورت نصب امام از سوی
خداوند، نکاتی را یادآور میشویم:
الف. به فرموده قرآن، حاکم مطلق بر
همه چیز خداوند است و همه باید تنها از او اطاعت کنند. بدیهی است این
حاکمیت میتواند از سوی خداوند به هر کسی ـ مطابق شایستگی و مصلحت ـ داده
شود. پس همان گونه که پیامبر به وسیله خدا انتخاب میشود، امام نیز به
تعیین الهی، بر مردم ولایت مییابد.
ب. پیش از این، برای امام
ویژگیهایی از قبیل عصمت، علم و... بیان کردیم. روشن است که یافتن و شناختن
کسی که دارای این صفات ـ آن هم در عالیترین درجه ـ باشد، تنها به وسیله
خداوند امکانپذیر است که دانای به آشکار و نهان انسانها است؛ همانگونه
که خداوند در قرآن کریم به حضرت ابراهیم(علیهالسلام) میفرماید:
?انی جاعلک للناس اماما?
من تو را برای مردم،امام قرار دادم.
در
پایان این گفتار، مناسب است بخشی از بیان زیبای پیشوای هشتم، حضرت امام
رضا(علیهالسلام) را بیاوریم که درباره مقام امام و ویژگیهای او است:
آنها
که در امر امامت اختلاف کردند و گمان کردند امامت امری انتخابی است نادانی
کردند... مگر مردم، مقام و منزلت امام را میان امت میدانند، تا روا باشد
که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟!
همانا امامت، قدرش والاتر و
شانش بزرگتر و منزلتش عالیتر و مکانش رفیعتر و عمقش ژرفتر از آن است که
مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرای خود آن را دریابند... همانا
امامت، مقامی است که خدای عزوجل بعد از رتبه نبوت و خلت (مقام خلیل اللهی)
در مرتبه سوم به ابراهیم(علیهالسلام) اختصاص داد... امامت، خلافت خدا و
خلافت رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) و مقام
امیرالمومنین(علیهالسلام) و میراث حسن و حسین(علیهماالسلام) است. به
راستی که امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنان
است... کامل شدن نماز، روزه، حج، جهاد و... نیز حفظ مرزها، به سبب امام
پذیرفتن ولایت است.
امام، حلال خدا را حلال و حرام او را حرام میکند و
مطابق احکام واقعی پروردگار، حکم میکند و حدود الهی را به پا میدارد و از
دین خدا حمایت کرده و با حکمت و موعظه نیکو و دلیل رسا به راه پروردگار
دعوت میکند.
امام، مانند خورشید طلوع کننده است که نورش عالم را فرا
میگیرد و خودش در افق است؛ به گونهای که دستها و دیدگان به او نرسد.
امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدت تاریکیها
و در راههای شهرها و کویرها و درگرداب دریاها و نجات دهنده از انواع
فتنهها و نادانیها است... . امام، انیس همراه و پدر مهربان و برادر تنی و
مادر نیکوکار به فرزند کوچک و پناهگاه بندگان در مصیبتهای بزرگ است.
امام، کسی است که از گناهان، پاک و از عیبها برکنار است. او به دانش مخصوص
و به خویشتنداری و حلم نشانهدار است... . امام، یگانه روزگار خویش است و
کسی به ساحت او نزدیک نمیشود و هیچ دانشمندی با او برابر نمیگردد. نه
کسی جای او را میگیرد و نه برای او مثل و مانند یافت میشود... .
پس
کیست که بتواند امام را بشناسد یا انتخاب امام برای او ممکن باشد؟! هیهات
هیهات! اینجا خردها گم شده و عقلها سرگردان و حیران گردیده است. اینجا
دیدهها بینور، بزرگان کوچک، حکیمان متحیر... و سخندانان درماندهاند از
اینکه بتوانند یکی از شوون یا فضیلتهای امام را توصیف کنند و آنان همگی
به عجز و ناتوانی اعتراف میکنند...
یادآوری این مطلب لازم که است برای
شناخت جایگاه و نقش امام در هستی، توجه و تامل در فرازهای زیارت جامعه
کبیره نیز بسیار راهگشا است.
اما قسمت دوم، یعنی «مهدی شناسی» نیز
اهمیت زیادی دارد. شناخت امام زمان و حجت عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بسیار لازم و ضروری است؛ زیرا شناخت او رمز حیات و هویت ما است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) میفرماید:
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، علاوه بر زندگی جاهلی به مرگ جاهلیت میمیرد.
شاعر
اهلبیت(علیهمالسلام) «سید حمیری» که مذهب کیسانیه اختیار کرده بود
ـیعنی بعد از حضرت امام حسین(علیهالسلام) به امامت برادر آن حضرت، محمد
حنیفه معتقد بود ـ با وجود همه اشعاری که در حق اهلبیت(علیهمالسلام) داشت
و مبارزه ای ادبی که با دشمنان آنان انجام داد، با خبر شد که امام
صادق(علیهالسلام) او را کافر نامیده است. نزد آن حضرت آمده، عرض کرد: «آیا
من با همه محبتی که به شما دارم و با دشمنان شما مخالفت میکنم، کافرم»
امام فرمود:
در
حالی که به امام زمانت ایمان نداری، اعتقادت به ولایت امامان پیشین و محبت
تو به ما و دشمنی با دشمنان، برای تو سودی نخواهد بخشید.
تمام وظایف
منتظر، مرتبط با معرفت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اگر
معرفت حاصل شود، وظایف معنا دارد. این معرفت، فواید بسیاری هم دارد. امام
محمد باقر(علیهالسلام) میفرماید:
کسی که بمیرد در حالی که امام خود را
شناخته باشد، جلو افتادن یا تاخیر امر ظهور به او زیان نمیرساند. و کسی
که بمیرد در حالی که امام خود را شناخته است مانند کسی است که در خیمه امام
و همراه او بوده است.
گفتنی است این معرفت و شناخت، چنان مهم است که
در کلام معصومان(علیهمالسلام) آمده است که برای به دست آوردن آن، لازم است
از خداوند طلب یاری شود.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود:
در زمان غیبت طولانی امام مهدی(علیهالسلام) باطلگرایان در اعتقاد و دین خود به شک و تردید گرفتار میشوند.
زراره ـ از یاران خاص امام ـ گفت: «اگر من آن زمان را شاهد بودم، چه عملی انجام دهم؟»
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: این دعا را بخوان:
خدایا!
خود را به من بشناسان که اگر خویش را به من نشناسانی، هیچگاه پیامبرت را
نخواهم شناخت. خداوندا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر او را به من معرفی
نکنی، هرگز حجتت را نمیشناسم. پروردگارا! حجتت را به من بشناسان که اگر
او را به من نشناسانی، از دینم منحرف خواهم شد.
همچنین امام صادق(علیهالسلام) فرمود:
خداوند از بندگان عملی را نمیپذیرد، مگر به معرفت و شناخت ما.
ب. حقشناسی
شناخت
حق، علاوه بر شناخت عظمت و شخصیت امام(علیهالسلام)، موجب دل دادگی به آن
حضرت میشود؛ زیرا امام مهدی(علیهالسلام) بر انسانها حقوقی دارد که شناخت
این حقوق و مراعات آن، بسیار لازم و پرنتیجه است.
صاحب مکیال المکارم در این باره هشت حق نام برده و توضیحات زیبایی مینویسد که فهرست این حقوق را اینجا ذکر میکنیم:
1. حق وجود
خداوند
متعال به برکت معصومان(علیهمالسلام)، موجودات را آفریده است و امروز وجود
و هستی ما مرهون و مدیون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
2. حق بقای در دنیا
روایات
زیادی، قلب عالم امکان و هسته مرکزی جهان هستی را امام زمان(عجل الله
تعالی فرجه الشریف) معرفی میکند ، و اینکه اگر یک روز زمین از حجت خالی
باشد، اهل خود را فرو میبرد؛ بنابراین بقای ما مرهون وجود امام عصر(عجل
الله تعالی فرجه الشریف) است.
3. حق خویشاوندی با پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
براساس
آیه شریفه ?قل لا اسیلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی? امام مهدی(عجل
الله تعالی فرجه الشریف) حق قرابت و خویشاوندی با پیامبر(صلی الله علیه و
آله وسلم) را دارا است؛ که باید آن را مراعات کرد.
4. حق نعمت و واسطه آن
همه بهرهها و استفادههایی که مردم دارند، به برکت وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در دعای ندبه میگوییم:
این السبب المتصل بین الارض و السماء؛
کجا است آن وسیلهای که فیوضات آسمان را به اهل زمین میرساند.
5. حق پدر بر فرزند
امام(علیهالسلام)
حق پدری بر همه مردم دارد. براساس روایت امام رضا(علیهالسلام) که
میفرماید: «امام؛ همدم همراه و پدر مهربان است»، امام مهدی(عجل الله تعالی
فرجه الشریف) پدر هستی محسوب میشود و وظیفه همگان، احسان به او است.
6. حق سید بر بنده
همان
طور که در زیارت جامعه کبیره درباره اهل بیت(علیهمالسلام) آمده است، آنان
سید و سرور عالم هستند. انسآنها باید سخنان آنان را با گوش جان شنیده و
به آنها عمل کنند. از امام کاظم(علیهالسلام) روایت شده است که فرمود:
مردم، در اطاعت کردن، بندگان ما هستند.
7. حق عالم بر دانشپژوه
براساس
آیه شریف ?... فاسیلواْ اهْل الذکْر ان کنتمْ لا تعْلمون? ، خداوند به همه
مردم دستور داده است به سخنان در علم ـ یعنی اهلبیت(علیهمالسلام)ـ رجوع
کنند. امروزه تنها مصداق آخرین ذخیره خداوند متعال از اهل
بیت(علیهمالسلام) وجود نازنین امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
8. حق امام بر مردم
از
آن جا که وجود مبارک امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام زمان ما
است، در جایگاه رهبر، بر ما حقوقی دارد. از امام محمد باقر(علیهالسلام)
درباره : حق امام بر مردم پرسیدند؛ فرمود:
حق او بر آنها این است که آنچه امام میفرماید بشنوند و از او اطاعت کنند.
در روایت دیگری حضرت علی(علیهالسلام) در این رابطه میفرماید:
مهمترین حق، حق والی و زمامدار بر ملت است.
ج. آسیبشناسی
آسیبشناسی
از واژه (Pothos) گرفته شده، که به معنای آسیب و رنج است و ریشهای یونانی
دارد. آسیبشناسی، یعنی شناخت عوامل و نشانههای آسیبپذیری انسان در
زندگی اجتماعی. منشا این آسیبها ممکن است مادی یا غیرمادی باشد.
دانشمندان
علوم اجتماعی آسیبشناسی اجتماعی را با درهم شکستن سازمان اجتماع مترادف
میدانند و بر این باورند که آسیبشناسی اجتماعی، هرگونه سستی و از هم
گسیختگی الگوهای روابط اجتماعی را در بر میگیرد.
به طور کلی با توجه به مطالب یاد شده، آسیبشناسی مهدویت عبارت است از:
شناخت
موارد انحراف یا سوء استفاده شده از مباحث مهدویت که باعث توقف یا از
همگسیختگی نظام ارزشی مهدویت است، همراه بررسی علل و راههای درمان و
پیشگیری از آن.
در این بخش برآنیم تا به بررسی آسیبهایی که در مورد مساله مهدویت امکانپذیر بوده و در دوران غیبت رخ میدهد بپردازیم.
برداشت نادرست از انتظار
درباره
انتظار دو دیدگاه وجود دارد: یکی انتظار سازنده؛ به این معنا که انتظار به
معنای ناخشنودی از وضعیت موجود و تلاش برای رسیدن به وضعیتی مطلوب است.
دیگر این که در مقابل این دیدگاه سلیم، یک برداشت انحرافی وجود دارد که
انتظار به معنای دست روی دست گذاشتن و قانع بودن به وضع موجود و عدم کوشش
برای تحقق وضعی برتر است، تا خود حضرت ظهور کرده و کارها را اصلاح نماید.
باید
اذعان داشت که حرکت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند دیگر
امور جهان روال طبیعی دارد و بنا نیست همه امور به صورت معجزه باشد؛
بنابراین قیام آن حضرت نیز نیازمند زمینهسازی و آمادگی است. باید تلاش
کنیم و زمینه را برای ظهور فراهم نماییم.
همان طور که حکومت حضرت
مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظلم و جور را ریشهکن میکند و عدل را در
سراسر گیتی میگستراند، مقدمات آن نیز باید این هدف را دنبال کند و برای
نزدیکی آن، به اصلاح امور بپردازد.
تعجیل
یکی دیگر از آسیبها، عجله
داشتن در تحقق امر ظهور است. شتابزدگی در این امر، در روایات ما بسیار
نکوهش شده است. مرحوم صدوق در کمالالدین نقل کرده است که امام
جواد(علیهالسلام) فرمود:
در دوران غیبت، شتابزدگان در امر ظهور هلاک میشوند.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود:
شتاب
مردم برای این کار، آنها را هلاک میسازد. خداوند به سبب شتاب مردم، شتاب
نمیکند. برای این امر، مدتی است که باید پایان پذیرد. اگر پایانش فرا
رسد، آن را ساعتی پیش و پس نیفکند.
توقیت (تعیین زمان ظهور)
یکی
دیگر از آسیبها، توقیت، به معنای تعیین وقت ظهور است؛ چرا که حکمت الهی بر
این است که وقت ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر بندگان
مخفی بماند؛ بنابراین احدی نمیتواند زمانی برای ظهور تعیین کند. مفضل بن
عمر میگوید: از مولایم امام صادق(علیهالسلام) پرسیدم: «آیا ظهور حضرت
مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقت معینی دارد که مردم آن را بدانند؟»
فرمود:
این چنین نیست که خداوند برای آن وقت تعیین کرده باشد که شیعیان
ما آن را بدانند. ای مفضل! برای آن، وقتی تعیین نمیکنم. وقتی هم نمیشود
برای آن معین کرد. آن کس که برای ظهور مهدی ما وقتی تعیین کند، خود را در
علم خداوند شریک دانسته و مدعی شده که از اسرار خداوند آگاه شده است.
فضیل از امام باقر(علیهالسلام) پرسید: «آیا برای این امر وقتی معین است؟» آن حضرت سه مرتبه فرمود:
آنان که وقتی برای آن تعیین میکنند، دروغ میگویند.
ابوبصیر میگوید از امام صادق(علیهالسلام) درباره امام زمان(علیهالسلام) پرسیدم. حضرت فرمود:
آن کس که وقتی برای ظهور تعیین میکند، دروغ میگویند. ما اهلبیت، زمانی تعیین نمیکنیم.
در روایت دیگر فرموده است:
آن کس که وقتی تعیین کند، دروغ گفته است... ما در گذشته وقتی تعیین نکردهایم و در آینده نیز هرگز وقتی برای آن تعیین نخواهیم کرد.
در برخی روایات، علت عدم تعیین وقت، بیان شده است. امام جواد(علیهالسلام) فرمود:
اگر
برای این امر وقتی تعیین شود، دلها را قساوت میگیرد و توده مردم از
اسلام برمیگردند. بگویید: چه زود است! چقدر نزدیک است! تا دل مردم آرام
گیرد و فرج نزدیک شود.
ملاقاتگرایی
از آسیبهایی که در عصر غیبت
برای منتظران اتفاق میافتد، مدعیانی هستند که بیدلیل یا به سادهترین
اتفاق، ادعای ملاقات میکنند یا کسانی که تمام وظیفه خویش را رسیدن به
دیدار حضرت میپندارند و از باقی وظایف غافل شده و افراد را تنها به این
عمل ـ به عنوان برترین وظیفهـ فرا میخوانند. پیامدهای این امر عبارت است
از:
ـ یاس و ناامیدی در اثر عدم توفیق دیدار؛
ـ توهمگرایی و خیالپردازی؛
ـ استقبال از مدعیان مهدویت و مدعیان ملاقات؛
ـ دور ماندن از انجام وظایف اصلی، به دلیل اهتمام بیش از اندازه به دیدار؛
ـ بدبینی به امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به دلیل عدم دیدار؛
مدعیان دروغین مهدویت و نیابت خاصه و عامه
در
هر عصر، عدهای به دروغ ادعای مهدویت کرده یا دیگران چنین نسبتی به آنان
دادهاند و بدین وسیله، فرقههایی ایجاد نمودهاند؛ چه در دوره غیبت صغرا و
چه در دوره غیبت کبرا. کسانی نیز بودهاند که نیابت خاصه یا وکالت امام را
به دروغ ادعا کردهاند. ادعاهای این افراد، به صورتهای متفاوتی بیان شده
است؛ از قبیل:
الف. ادعای مهدویت؛
ب. ادعای نیابت خاصه، وکالت،
بابیت یا افرادی که مدعی هستند هر موقع بخواهند، میتوانند امام را ببینند و
مشکلات، به واسطه آنان حل میشود. آنها ادعا میکنند واسطه و باب میان
مردم و امام هستند و پیامی از امام آوردهاند یا پیامی برای امام میبرند.
ج.
ادعای نیابت عامه: عدهای خود را به جای علمای ربانی، مراجع عظام تقلید و
فقها، نایب عام حضرت معرفی میکنند. با اینکه در این عصر، عقل و نقل،
وظیفه همه را روشن ساخته است و آن، مراجعه به علما و فقها است. اینان راهی
دور از قرآن، سنت و عقل را برگزیده و سیر و سلوکی معرفی میکنند و ره
نرفته، ره میآموزند. پیامدهای این امر عبارت است از:
ـ گمراهی مردم؛
ـ دوری از مسیر اهلبیت(علیهمالسلام)؛
ـ به بازی گرفته شدن دین؛
- اختلافات دینی، در اثر متابعت از فرقههای انحرافی.
عدم پیروی از ولایت فقیه و نواب عام
یکی
دیگر از آسیبهایی که وحدت جامعه اسلامی را خدشهدار ساخته و زمینه را
برای فعالیت دشمنان دین و مهدویت فراهم میآورد، عدم پیروی از نواب عام
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ با آنکه در روایات، بر اطاعت
از این بزرگواران تاکید شده است. پیامدهای این امر عبارت است از:
ـ گمراهی و ضلالت؛
ـ پراکندگی افراد و عدم وحدت در سایه رهبری واحد؛
ـ شکستپذیر بودن در مقابل دشمن.
این
مسایل نمونههای بارزی از آسیبهای مهدویت است. شناخت این آفات بر همگان –
به ویژه جوانان - لازم است، تا در دام افراد شیاد و سودجو نیفتند.
خلاصه
کلام اینکه شناخت، امری حیاتی و ضروری برای نسل جوان و اولین و مهمترین
وظیفه آنان است. در سایه انجام این وظایف، دومین وظیفه که همان «محبت» است،
چهره مینمایاند.
2. محبت امام
محبت، تابع معرفت و شناخت است و هرچه شناخت بیشتر شود، محبت شدیدتر خواهد شد.
هرگز دل من چون تو یار دگری نگزید
برخاست که بگزیند یار دگرم بودی
محبت
واژه زیبایی است که نزد همه انسانها و فرهنگها ارزشمند تلقی میشود و
نگاه هر گروهی از انسانها به عالم هستی، اساس تفسیر این واژه است. آنان که
نگاه واقع بینانهتری به عالم هستی دارند، ارزش سرمایهای که فقط یکبار
در اختیار آنان قرار گرفته و در پی آن، ابدیت و جاودانگی است را با همه
وجود درک کردهاند که خور و خواب و شهوت هیچ یک ارزش آن را ندارند که با
روح انسانی که ثمر آن، کمال بینهایت است، مبادله کنند. آنان، فقط کالای
محبت را معادل روح خویش میبینند و لحظهای محبت را با تمام جهان هستی
معادل میشمرند که سالار شهیدان به خداوند عرضه داشت:
کالای آن بنده که از محبت خود چیزی نصیبش نفرمودهای، خسارت بوده است.
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی
اما نکته اساسی اینجا است: به چه کسی محبت کنیم؟ و برای چه محبت بورزیم؟
محبوب کیست؟
عدهای
دارای همتی پست و هدفی زودگذر هستند و چون کودکان، فریفته هر چیزی
میشوند. در شب معراج خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) خطاب
میکند:
مانند کودکان و خردسالان مباش که چون چشمشان به سبز و زردی مظاهر دنیوی بیفتد یا چیزی به آنها چشانده شود، فریفته میشوند.
اگر
انسان براساس محبت حرکت کند و دارای همتی بلند باشد، دنبال محبوب حقیقی
میرود. ابراهیم خلیل برهان توحید را از راه محبت مطرح میکند:
?لا احب الْآفلین?؛
من، زوال پذیرها را دوست ندارم.
چیزی
که از بین رفتنی است، شایستگی محبت ندارد و چون رفتنی است، عامل رنج
میشود؛ از این رو تنها انسانهای الهی که فقط به خدا دل بستهاند، امنیت
روحی راستین دارند و در قیامت هم از سختیهایش در امانند. امام
صادق(علیهالسلام) میفرماید:
هر کس خداوند متعال را دوست بدارد، خداوند نیز او را دوست میدارد و هر شخصی را خداوند دوست بدارد، از امنیت یافتگان است.
از این رو است که هر روز از خداوند رسیدن به این راه را می طلبیم. امام صادق(علیهالسلام) در این باره میفرماید:
«ما را به راه راست هدایت فرما» یعنی ما را به راهی هدایت فرما که موجب محبت تو شود.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
محبت طرفینی
رابطه عاشق و معشوق، طرفینی است ?یحبهمْ ویحبونه?، ?رضی الله عنْهمْ ورضوا عنْه?، ?فاذْکرونی اذْکرْکمْ?.
اثر این محبت، آن است که هر گامی به سوی محبوب بر میداری، او چندین برابر به تو نزدیکتر میشود. در حدیث قدسی آمده است:
هر کس به سوی من یک وجب بیاید، من یک قدم به سوی او میروم.
سید
بن طاووس سالروز بلوغ فرزندش را جشن گرفت و گفت: این شادمانی به شکرانه آن
است که نمردی و سن تو به حدی رسیده که سخن خدا متوجه تو شود و از امروز،
تو مخاطب سخن الهی هستی.
داستان عاشق و معشوق، داستان پروانه و سوختن،
فدا شدن و نور شدن است؛ چرا که عاشق، جز معشوق نبیند.«بابی انت و امی»؛
یعنی فدایت شوم، در تو نیست و نابود شوم؛ به گونهای که نه اسمی بماند و نه
رسمی.
عاشقان حضرت مهدی(علیهالسلام) این گونه با محبوب خویش سخن میرانند:
آنچه از مال و جان و فرزندان و خانواده و تمام آنچه خدایم به من عطا کرده است را به شما میبخشم.»
محبت و هدایت
با همه وجود، همراه او میروی؛ مبادا از راه بمانی. امیرمومنان فرمود:
بنگرید
به دودمان پیامبرتان و به جهتی که در حیات انتخاب کردهاند، ملتزم باشید و
از اثر آنان پیروی کنید. آنان هرگز شما را از هدایت بیرون نخواهند برد و
به ضلالت و هلاکت بر نخواهند گرداند. اگر آنان از طلب چیزی باز ایستادند،
شما هم بایستید و اگر حرکت کردند، شما هم حرکت کنید. از آنان سبقت نگیرید
که گمراه شوید، و از آنان عقب نمانید که به هلاکت افتید.
قطعا محبت
ورزیدن به امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) موجب فزونی هدایت میشود.
کسی که عارف و عاشق مقام ولایت عصر باشد، سعی در اطاعت او دارد که یکی از
مهمترین آثار آن، هدایت است.
لازمههای محبت
اگر محب صادق شدی، رنگ
محبوب به خود میگیری و بوی او داری. عبدالله بن حماد از امام
صادق(علیهالسلام) روایت کرده که یکی از یاران آن حضرت بر او وارد شد و عرض
کرد: «فدایت گردم! به خدا قسم! من، شما و هر کس که دوستدار شما است را
دوست میدارم. ای سرورم! چقدر شیعه شما زیاد است!» حضرت فرمود: «بگو آنان
چه مقدارند؟» عرض کردم: «بسیار زیاد». حضرت فرمود: «میتوانی آنان را
بشماری؟» عرض کردم: «تعدادشان بیشتر از اینها است». امام(علیهالسلام)
فرمود:
آگاه باش هرگاه آن عده وصف شده ـ که سیصد و ده و اندی هستند ـ
شمارشان کامل شود، آنچه شما میخواهید، خواهد شد؛ ولی شیعه ما کسی است که
با عیبجویان ما همنشینی نمیکند و با بدگویان ما همسخن نمیشود و آنان
را که با ما دشمن هستند، دوست نمیدارد و با دوستان ما دشمنی نمیورزد...
.»
هرگاه سنخیت با محبوب بیابی، او تو را دعوت خواهد کرد؛ چرا که نه
تنها تو عاشق او هستی؛ بلکه در مقایسه با تو، او عاشقتر است. نه تنها تو
منتظر دیدن او هستی؛ بلکه آن عزیز زهرا(علیهماالسلام) هم برای دیدن چنین
عاشقانی مشتاق است! به علی بن مهزیار اهوازی فرمود:
شب و روز انتظار آمدن تو را داشتیم؛ چه چیز آمدنت را نزد ما به تاخیر انداخت؟!
بنابراین، پس از برداشتن گام نخست و سیر در وادی «معرفت» و قدم نهادن در سرزمین «محبت»، سومین گام را باید برداشت.
3. اطاعت
یکی
از زیباییها و لذتهای جوانی، گذراندن عمر در اطاعت الهی است که باعث
توجه و عنایت ربوبی است. پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم)
میفرماید:
خداوند جوانی را که جوانی خود را در اطاعت خدا سپری کند دوست دارد.
باید
دانست، اطاعت از ولی خدا، همانند اطاعت از پروردگار است؛ از این رو سومین
وظیفه که بسیار لازم و ضروری است، پیروی و اطاعت از امام زمان(علیهالسلام)
است. محبت ورزیدن بدون پیروی، مانند شعار بدون عمل است که صداقت در آن،
جایی ندارد. خداوند متعال به پیامبرش میفرماید:
? قلْ انْ کنْتمْ تحبون الله فاتبعونی یحْببْکمْ الله? بگو، اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید، تا خدا شما را دوست بدارد.
امیرمومنان(علیهالسلام) در تفسیر این آیه میفرماید:
پیروی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) محبت خدا است.
ادعای
محبت به خالق هستی و خلیفه او وقتی راست است که شخص مدعی، پیرو
اهلبیت(علیهمالسلام) باشد. کسی که ادعای دوستی اولیای الهی را دارد، باید
عمل به خواسته آنها سرلوحه اعمالش باشد و به هر اندازه در عمل با آنها
مخالفت داشته باشد، به همان میزان از محبت او کاسته خواهد شد.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
ما احب الله عزوجل منْ عصاه؛
کسی که خدا را معصیت و نافرمانی میکند، او را دوست ندارد.
سپس به این شعر تمثیل کرد:
تعْصی الاله و انت تظْهر حبه
هذا محال فی الْفعال بدیع لوْ کان حبک صادقا لاطعْته
ان الْمحب لمنْ یحب مطیع خدا را نافرمانی میکنی، آنگاه اظهار دوستی او مینمایی.
این از کارهای ناممکن و شگفتآور است! اگر در دوستی او صادق بودی، پیروی اش میکردی.
زیرا محب، فرماندار محبوب است.
جابر میگوید: امام باقر(علیهالسلام) به من فرمود:
آیا
کسی که ادعای تشیع میکند، همین که بگوید ما را دوست دارد، کافی است؟!
سوگند به خدا شیعیان ما نیستند، مگر آنان که تقوای الهی دارند و به
امانتداری و زیادی ذکر خدا و روزه و نماز و نیکی به والدین و... شناخته
میشوند.
جابر عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! امروز کسی را به این صفت نمییابیم».
حضرت فرمود:
...
آیا برای کسی کافی است بگوید: من علی(علیهالسلام) را دوست دارم و ولایت
او را میپذیرم؛ ولی با وجود این، در عمل کوتاهی میکند؟! نه؛ چنین نیست.
اگر بگوید: من رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) را دوست میدارم ـ با
اینکه رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) از علی(علیهالسلام) برتر است ـ
ولی روش او را دنبال نکند و به سنت او عمل ننماید، دوستی او فایدهای برای
او نخواهد داشت؛ پس، از خدا بترسید و به آنچه پیش خدا است عمل کنید.
بین
خدا و هیچ کسی قرابت قوم و خویشی نیست. محبوب ترین بندگان، نزد خدای تعالی
گرامیترین آن ها پرهیزکارترین و فرمانبردارترین آنها است. ای جابر!
سوگند به خدا ! نمی توان به خدا تقرب یافت، جز با اطاعت و پیروی. برایت کسی
از آتش، با ما نیست و بر خدای تعالی برای کسی حجتی نیست. کسی که مطیع خدا
باشد، دوست ما و کسی که از خدا سرپیچی کند، دشمن ماست. کسی جز با عمل و
پاکدامنی و پارسایی به دوستی ما نمیرسد.
بنابراین، عشق و عرفان به
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اموری را میطلبد. قطعا امام
مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جوانان انتظاراتی دارد که توجه به این
انتظارات، زمینهساز اطاعت از امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
انتظارهای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جوانان
توقعات
امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شیعیان و - به ویژه، جوانان-
بسیار روشن است. پیروی و یاری رساندن به اهلبیت(علیهمالسلام) مهمترین و
اصلیترین خواسته یوسف زهرا(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. احترام به
پدر و مادر، انصاف با مردم، دوری از گناهان، پیروی از ولایت فقیه و
زمینهسازی ظهور، از انتظارات مسلم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
از جوانان است. صرف نیروها و استعدادهای جوانی در راستای خواست امام
زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن ارزش مضاعف میدهد.
همه جوانان،
وقت و عمرشان را در اموری که به آن، دلبستگی دارند، صرف میکنند؛ اما
انتظار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که عمر و استعداد
هرکس در راه رضای خداوند و رشد و تعالی فرد و جامعه صرف شود و در راه باطل
صرف نشود.
جوانی، دوره شور و تلاش است، و جوانان به طور قطع پرتلاش و
پرتوان هستند؛ اما این قدرت و شور در چه راهی باید مصرف شود؟ البته بسیار
روشن است که ورزش، رشد استعدادها، تفریح سالم و سرگرمیهای سازنده، هیچ
اشکالی ندارد؛ ولی تلاش در جهت امور ضروری و مشغول شدن به مسایلی که آینده
ما را رقم میزند، درجه اول اهمیت را دارد و بسیار ضروری و شایسته است که
در این وادی قدم برداریم.
امیرمومنان حضرت علی(علیهالسلام) توصیه میفرماید:
کسی که خود را به امور غیر ضروری مشغول کند، امور ضروری را از دست میدهد.
با
توجه به ضرورت مباحث مهدویت، به کار بستن نیروی جوانی در این راه، از
انتظارات امام زمان(علیهالسلام) است. البته اگر در این فرصت، لغزشی هم
صورت پذیرد، از چشم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخفی نمیماند؛
ولی آن امام مهربان، برای توفیق جوانان در این راه دعا میکند.
با وجود
آن که سیمای برخی جوانان در تابلوی آخرالزمان منفی بیان شده است، روزنههای
امید زیادی به سوی جوانان باز است و میتوانند، تصویر مثبت و زیبایی را از
خود به جهانیان ارایه دهند.
جوان در آخرالزمان
در مصاف تاریخی حق و
باطل، دو گونه جامعه وجود دارد: یکی جامعه موجود آخرالزمان، با منفیترین
نمرهای که میگیرد، و دوم آرمانشهر زیبای ظهور، با بالاترین نمرهای که
میتوان فکر کرد. عصر آخرالزمان، جامعه جانکاه امروزی است و آرمان شهر
ظهور، جامعه آرمانی آرزوهای فردا است.
در این قسمت، به آسیبهای اجتماعی
جوان در عصر غیبت و راه کارهای برون رفت از آن، اشاراتی خواهیم کرد.
روایاتی که چهره آخرالزمان و سیمای انسانهای آن عصر را ترسیم میکند. برای
برخی از افراد نسل جوان، آفاتی را یادآور شدهاند. در روایتی از
امیرمومنان، حضرت علی(علیهالسلام) در این رابطه نقل شده است:
جوانان، غنا و مشروبات را حلال میشمارند.
همچنین از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده است:
چگونه میشود حال شما، هنگامی که جوانان شما به فسق و فجور بگروند، و بدتر از آن.
راه
نجات از فتنههای آخرالزمان و رسیدن به آرمان شهر ظهور چگونه است؟ پل
رسیدن به آن، چه نام دارد؟ این کوچه انتظار را چگونه باید طی کرد؟
با
تمام مشکلات عصر غیبت، باید توجه داشت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه
الشریف) انسان های عالم را سرپرستی میکند و هر کس استعداد هدایت داشته
باشد، تحت توجهات او هدایت میشود؛ حتی برابر جبهه باطل. تمام توان حضرت در
جهت سرپرستی و هدایت عالم صرف میشود؛ بنابراین هر فرد شایسته ای که در
مسیر قرار گیرد، پرتو انوار هدایت آن خورشید عالم تاب را جذب کرده و از آن
بهره میبرد. ضمن آن که یکی از زیباییها و جلوههای مهر و محبت حضرت ـ که
همان، دعای او میباشد، بدرقه راه همه اقشار جامعه، خصوصا جوانها است.
دعای امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
از
آنجا که جوانان، به طور فطری شیفته نیکی و فضیلت میباشند، منحرفان
اخلاقی و طرفداران ولنگاری، نمیتوانند با این امر فطری به راحتی مقابله
کنند. به همین دلیل با دسیسههای فراوان دست به گسترش امور ضد ارزش
پرداخته، منکرها را معروف و معروف ها را منکر قلمداد میکنند؛ تا با تغییر
ظاهر مسایل، جوانان را فریفته و از ارزشهای اصیل انسانی دور کنند.
از
سوی دیگر، جوانی، دوران طغیان، شورش، بیقراری و تندروی است. تمام انسانها
در سنین مختلف طعمه احساسات و تمایلات نفسانی قرار میگیرند؛ ولی خطر
طغیان احساسات برای نسل جوان از سایر طبقات بیشتر است. البته جوانی که
آلوده گناه میشود، یکی از زیباترین و بهترین فرصتهای دینی را پیش روی خود
دارد که با ورود به آن، جبران آلودگی میکند. توبه و درخواست عفو و گذشت
الهی، تمام کارها و اهداف شیاطین را درهم فرو میریزد.
در دین مبین اسلام، به توبه جوانان بسیار عنایت شده است. پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) میفرماید:
خداوند متعال، جوان توبه کار را دوست دارد.
بلکه نزد پروردگار، جوان توبه کار از هر فرد و هر چیز، محبوبتر است. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره میفرماید:
هیچ چیز نزد خداوند متعال از توبه جوان محبوبتر نیست.
در روایت دیگری میفرماید:
توبه نیکو است؛ ولی در جوانی نیکوتر است
امام راحل? براساس همین روایات شریف، به زیبایی میفرماید:
بهار
توبه، ایام جوانی است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی
ناقصتر و شرایط توبه، سهلتر و آسانتر است. انسان، در پیری، حرص و طمع و
حب جاه و مال و طول املش بیشتر است و این مجرب است و حدیث نبوی شاهد بر آن
است. گیرم که انسان بتواند در ایام پیری قیام به این امر کند، از کی که به
پیری برسد و اجل موعود، او را در سن جوانی در حال اشتغال به نافرمانی
نرباید و به او مهلت دهد؟ کمیاب بودن پیران دلیل است که مرگ به جوانان
نزدیکتر است... پس ای عزیز! هرچه زودتر دامن همت به کمر بزن و عزم را محکم
و اراده را قوی کن و از گناهان ـ تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی
میباشیـ توبه کن و مگذار فرصت خداداد از دستت برود، و به تسویلات شیطانی و
مکاید نفس اماره اعتنا مکن.
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در حق جوانان از خداوند متعال میخواهد توفیق بازگشت و توبه را به جوانان ارزانی بدارد:
خدایا! به جوانان توفیق توبه و انابه عنایت فرما.
آیا
به راستی هیچ گاه درباره این دعای امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
فکر کردهاید؟ چرا آن حضرت از خداوند متعال درباره جوانان این خواسته را
دارد؟ از همه مهمتر، جوانان چه وظیفهای در برابر این خواسته دارند؟
دقت
در رفتار و کردار و ترک معصیت، احترام به حریم جوانی و خواسته امام
زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ما معتقدیم براساس آیه 105 سوره
توبه؛
خداوند متعال، پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و امام زمان(عجل
الله تعالی فرجه الشریف) از اعمال ما آگاه هستند؛ از این رو مساله اول،
طاعت و حفظ حریم جوانی و ترک گناه است و مساله دوم، انابه و توبه است،
خداوند متعال میفرماید:
?فاما منْ تاب وآمن وعمل صالحا فعسی انْ یکون منْ الْمفْلحین?
اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد، امید است که از رستگاران باشد.
جوانی
که با ترک شهوات، ره طاعت پیش میگیرد، پرواز ملکوتی را آغاز کرده و از
ملایک پیشی میجوید. پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم)
میفرماید:
خداوند میفرماید: «ای جوانی که شهوتهای مبتذل خود را ترک کردهای! تو نزد من همانند بعضی از فرشتگان هستی.
اگر جوان مرتکب معصیت شد، آستان الهی درگاه نومیدی نیست؛ راه توبه و انابه باز است. خداوند متعال میفرماید:
?یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توْبه نصوحا?
ای کسانی که ایمان آوردهاید! به درگاه خدا توبه راستین کنید.
خلاصه؛
اگر در گام سوم، لغزشی صورت گرفت، راه توبه و جبران باز است. فرصت را
غنیمت شمار و گام چهارم را بردار که یکی از وظایف مهم این عرصه است.
4. فعالیت
جنبش
جوان و فعالیت او در عرصه مهدویت از وظایف اصلی او است و نقش جوانان در
زمینهسازی ظهور بر کسی مخفی نیست. جوانان ایران زمین باید این فرصت را
غنیمت شمارند؛ زیرا چه بسا جایگاه جوان ایرانی ممتاز باشد.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) درباره یاران ایرانی امام مهدی(علیهالسلام) دست مبارک خود را به شانه سلمان? نهاد و فرمود:
منظور از یاران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هموطنان این شخص است.
سپس فرمود:
اگر دین به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمانها قرار گیرد، مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت.
برای
اینکه یارانی شایسته امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود باشیم،
باید ویژگیهایی داشته باشیم. در این قسمت، به برخی ویژگیهای یاران امام
مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره میکنیم. آگاهی از این ویژگیها دو
فایده مهم دارد:
اول اینکه دانستن آن ها، میتواند مقیاسی برای محک
زدن خود و اهدافمان و معیاری برای فهم میزان قابلیت ما در همراهی با حضرت و
جهاد در رکاب او باشد. ما همیشه منتظر رویت خورشید بودهایم و شاید فردا،
روز موعود باشد! آیا خود را برای آن روز مهیا کردهایم؟ باید دریابیم که
آیا پای رفتن این راه را داریم یا نه و در آن روز موعود در کنار حضرتیم یا
مقابل او.
ثمره دوم، زمینهسازی برای ظهور است. توضیح اینکه فرا رسیدن
روز سراسر مبارک ظهور، به دو عامل اساسی بستگی دارد که منطقا با فقدان هر
کدام از آنها قیام حضرت، بینتیجه خواهد بود:
1. وجود زمینه مردمی: اگر
در مردم احساس نیاز به امام شکل نگیرد، وقتی او بیاید، قدرش را نخواهند
دانست و به راحتی او را تنها خواهند گذاشت؛ بلکه شاید بر ضد او شمشیر
بکشند؛ همانگونه که اغلب مردم با پیشوایان معصوم پیشین(علیهمالسلام) چنین
کردند.
2. فراهم آمدن یاران، همراهان و همرزمانی کارآمد و توانمند که با فقدانشان کار حکومت، هدایت و رشد به سامان نخواهد رسید.
دانستن
ویژگیهای یاران حضرت و تلاش در راه کسب این فضایل، در واقع تلاش برای
زمینهسازی ظهور و فرا رسیدن آن روز مبارک است. در روایات، این صفات،
ویژگیهای یاران حضرت یاد شده است؛ اما بدون تردید، یکی از پیامهای این
روایات، برشمردن شرایط آرمانی یک منتظر است. اهدافی که یک منتظر واقعی باید
برای خود ترسیم کند و تمام توان خود را در راه رسیدن به آنها به کار بندد
و نقطه اوجی که یک شیعه در تمام قرنها و عصرها باید بدانها چشم دوخته،
خود را در مسیر دست یافتن بدان قرار دهد. مهمترین خصوصیات یاران امام
عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبارت است از:
1. بینش عمیق
یاران
حضرت مهدی(علیهالسلام) از بینشهایی عمیق و ژرف به خداوند، امام، انسان و
هستی برخوردارند و براساس آن، طرح و برنامه و حرکت پرشتاب دارند.
الف. بینش عمیق به حقتعالی
در این باره در روایات چنین آمده است:
مردانی که خدا را آنچنان که شایسته است، شناختهاند و آنان، یاران مهدی(علیهالسلام) در آخرالزمان هستند.
مردانیاند که دلهایشان، گویا پارههای آهن است؛ بدون هیچ تردیدی به ذات مقدس خداوند.
این
باور، آنقدر با صلابت و استوار است که مرارتها و مصیبتها، در آن خللی
ایجاد نمیکند و بلاها و امتحانات آرامشش را به تلاطم نمیافکند و شبهات و
سوالات، در آن، رخنهای ایجاد نمیکند.
آنان، از سرچشمه توحید ناب، سیرابند و به حضرت حق ـ آنچنان که شایسته است ـ اعتقاد دارند:
آنان به وحدانیت خداوند، آنچنان که حق وحدانیت او است، اعتقاد دارند.
حرم
دلهایشان را بتهای نفس، ثروت و مقام نیالوده و در آن حریم امن، جز
خداوند حضور ندارد. نتیجه این بینش عمیق، ایمان و تقوا است. این دو را هم
در چهره عبادتها و راز و نیازهایشان میتوان دید (ذکر) و هم در آینه تلاش و
کوششی که در طریق عبادت و بندگی حضرت حق دارند (تلاش).
در دل شب، از خشیت خداوند، نالههایی دارند، مانند ناله مادران پسر مرده.
شبها را با عبادت به صبح میرسانند و روزها را با روزه به پایان میبرند.
مردان
شب زندهداری که زمزمه نمازشان، مانند نغمه زنبوران کندو، به گوش میرسد؛
شبها را با زندهداری سپری میکنند و بر فراز اسبها، خدا را تسبیح
میگویند.
یاران مهدی(علیهالسلام)، نه تنها اهل «اطاعت و بندگی اند؛
بلکه در این مسیر، اهل جدیت و تلاش» نیز هستند و تمام توان خود را در این
راه به کار میگیرند:
آنان در طریق عبودیت، اهل جدیت و تلاشند.
ب. بینش عمیق به امام(علیهالسلام)
یاران
مهدی(علیهالسلام)، امام خود را میشناسند و به او اعتقاد دارند، اعتقادی
که در ژرفای وجودشان ریشه دوانده و سراسر جانشان را فرا گرفته است. این
معرفت، شناخت شناسنامهای و دانستن نام و نشان او، و دانستن اسم پدر و مادر
1. قرآن کریم
2. ارشاد القلوب، دیلمی، حسن بن ابی الحسن، انتشارات شریف رضی، 1412ق.
3. سیمای جوان در قرآن و تاریخ اسلام، دوانی، علی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1368.
4. بحارالانوار، علامه مجلسی، محمدباقر، بیروت، موسسه الوفاء، 1403ق.
5. الخصال، شیخ صدوق، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین قم.
6. العمده، اسدی حلی، ابن البطریق، قم، جامعه مدرسین، 1407ق.
7. صحیفه نور، امام خمینی، روح الله، مرکز نشر آثار حضرت امام (ره).
8. الخرایج و الجرایح، راوندی، قطب الدین، قم، موسسه امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف).
9. جوان از نظر عقل احساسات، فلسفی، محمد تقی، تهران، نشر فرهنگ.
10. اعلام الوری بالاعلام الهدی، طبرسی، حسن بن فضل، موسسه آل البیت(علیهالسلام) لاحیاء التراث، قم، 1375.
11. الکافی، کلینی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1348.
12. جوان در چشم و دل پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، پورامینی، محمدباقر، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر تهران، 1382ش.
13. اعیان الشیعه، الامین، محسن، دارلتعاریف للمطبوعات، بیروت.
14. اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ابن اثیر، علی بن محمد، دارالفکر، بیروت، 1382ش.
15. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، محمدبن احمد، دارالفکر، بیروت، 1375.
16. طبقات الکبری، ابن سعد، محمد بن سعد، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1410ق.
17. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، 1417.
18. سفینه البحار، قمی، شیخ عباس، انتشارات کتابخانه سنایی، تهران.
19. رجال الطوسی، طوسی، محمدبن حسن، تحقیق جواد قیومی، جامعه مدرسین قم، 1415ق.
20. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، قرطبی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415ق.
21. السیره الحلبیه، حلبی، علی بن برهان الدین، مکتبه التجاریه الکبری، مصر، 1382.
22. المغازی، واقدی، موسسه الاعلمی، بیروت.
23. الصحیح فی سیره النبی الاعظم(صلی الله علیه و آله وسلم)، عاملی، جعفر مرتضی، قم، 1400ق.
24. السیره النبویه، ابن هشام، قاهره، 1355ق.
25. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسین.
26. تاریخ پیامبر اسلام، آیتی، محمد ابراهیم، انتشارات دانشگاه تهران، 1369ش.
27. سیره تبلیغی پیامبر اعظم، رضایی، سارا، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.
28. جوان از نظر معصومان، مروجی طبسی، محمد جواد، انتشارات سلسال، قم، 1381.
29. حدیث جوانی و یاوران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حاجیان، اسماعیل، مهام، تهران، 1383.
30. فصلنامه انتظار، مرکز تخصصی مهدویت، قم.
31. منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، دلیل ما، قم، 1382.
32. قصه کربلا، نظری منفرد، علی، انتشارات سرور، قمی، 1384.
33. ابصارالعین، سماوی، محمد، انتشارات بصیرتی، قم.
34. مثنوی معنوی، جلال الدین بلخی رومی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1373.
35. الارشاد، شیخ مفید، موسسه آل البیت(علیهالسلام) لاحیاء التراث، قم.
36. امالی شیخ صدوق، موسسه بعثت، قم، 1417.
37. انساب الاشراف، بلاذری، دارالتعاریف، بیروت.
38. نفس المهموم، قمی، شیخ عباس، انتشارات بصیرتی، قم.
39. مستدرکات علم الرجال، نماز شاهرودی، علی، حسینیه عماد زاده، اصفهان، 1412.
40. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، دارالاحیاء الکتب العربیه، قاهره.
41. لهوف، سیدبن طاووس، انتشارات داوری، قم.
42. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، قم.
43.
جوانان، یاوران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، پورامینی، محمدباقر،
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تهران، 1379.
44. علل الشرایع، شیخ صدوق، طبع حیدریه نجف، 1386.
45. وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
46. جوان در پرتو اهل بیت(علیهمالسلام)، محمدعلی خادمی کوشا، بوستان کتاب، 1385.
47. روان شناسی کودک و اصول تربیتی جوان، ژانپیاژه و پیرهانری سیمون، ترجمه عنایتا... شکیباپور، تهران، نیما، 1369.
48. الملاحم و الفتن، ابن طاووس، علی بن موسی، تهران، نشر اسلامیه، 1381.
49. قرب الاسناد، حمیری، عبدالله بن جعفر، موسسه آل البیت(علیهمالسلام) لاحیاء التراث، قم، 1371.
50. غیبت نعمانی، ترجمه غفاری، نشر صدوق، تهران، 1376.
51. الغیبه، طوسی، محمد بن حسن، موسسه المعارف الاسلامیه، قم، 1417.
52. روزگار رهایی، کامل سلیمان، ترجمه مهدی پور، علی اکبر، آفاق تهران، 1381.
53. یوم الخلاص فی ظل القایم، کامل سلیمان، ناشر آل علی، قم، 1382.
54. تفسیر نمونه، گروهی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
55. تفسیر القمی، علی ابن ابراهیم قمی، نجف.
56. مکیال المکارم، موسوی اصفهانی، سیدمحمد تقی، ترجمه قزوینی، جمکران، قم.
57. تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه و آله وسلم)، حرانی، ابن شعبه، جامعه مدرسین قم، 1363.
58. نگین آفرینش، بالادستیان، حایری پور، یوسفیان، قم، مرکز تخصصی مهدویت، 1384.
59. فرهنگ اصطلاحات، آراسته، محمد، نشر گسترده، تهران، 1369.
60. اندیشه مهدویت و آسیب ها، جعفری، محمدصابر، قم، مرکز تخصصی مهدویت، 1384.
61. الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه، عاملی، حر، مکتبه مفید، قم.
62. روضه الواعظین، محمد بن فتال نیشابوری، منشورات الرضی، قم.
63. معانی الاخبار، شیخ صدوق، انتشارات اسلامی قم، 1361.
64. المزار الکبیر، ابن مشهدی، تحقیق جواد قیومی، موسسه نشر اسلامی، 1419.
65. دلایل الامامه، طبری، ابن جریر بن رستم، موسسه بعثت قم، 1413.
66. کنزالعمال، متقی هندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان (16جلدی).
67. مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، طبرسی، ابوالفضل علی، طبع حیدریه نجف، 1385.
68. تفسیر نورالثقلین، عروسی الحویزی عبد علی بن جمعه، موسسه اسماعیلیان، قم، 1412.
69. عصر ظهور، کورانی، علی، ترجمه عباس جلالی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1383.
70. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ایرانیان، همتی، حسن، نشر نذیر، تهران، 1380.
71. حکمت نامه جوان، ری شهری، محمد، موسسه دارالحدیث، قم.
72. خورشید جوانان، شرح زندگانی و کرامات حضرت علی اکبر(علیهالسلام)، سیدمحمد حسینی، موسسه فرهنگی سماء، قم، 1379.
73. او خواهد آمد، علی اکبر مهدی پور، نشر رسالت، قم، چاپ دوازدهم، 1384.
74.
کودک، نوجوان و جوان از دیدگاه مقام معظم رهبری، امیرحسین بانکی پورفرد،
احمد قماشچی، مرکز مطالعات تربیت اسلامی وزارت آموزش و پرورش.
75. مقدمهای بر مشاوره و روان درمانی، احمدی، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، ویرایش سوم.
76. روانشناسی نوجوانان و جوانان، دکتر سیداحمد احمدی، نشر مشعل، اصفهان، چاپ دوازدهم.
کتاب جالبیه حتما بخونید